انطباق برخى نمونه‏هاى تفسيرى در نهج‏البلاغه با روشهاى تفسيرى - صفحه 84

شما مى دانيد مرا نزد رسول خدا چه رتبت است، و خويشاونديم با او در چه نسبت است. آن گاه كه كودك بودم مرا در كنار خود نهاد و بر سينه خويشم جا داد و مرا در بستر خود مى خوابانيد؛ چنان كه تنم را به تن خويش مى سود و بوى خوش خود را به من مى بوياند ... . و من در پى او بودم، در سفر و حضر؛ چنان كه شتر بچه در پى مادر؛ هر روز براى من از اخلاق خود نشانه اى برپا مى داشت و مرا به پيروى آن مى گماشت.
اگرچه اين قرابت و نزديكى تا آخرين لحظه حيات پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم ادامه داشت:
وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله وسلم وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِى؛۱و رسول خدا جان سپرد، در حالى كه سر او بر سينه من بود.
ويژگى ديگرى كه از اين بعد چهره تفسيرى حضرت عليه السلام را بيشتر نمايان و آشكار مى كند، اين حقيقت است كه ايشان نه تنها همه قرآن را نزد پيامبر آموختند، بلكه اين آموزش و فراگيرى شكلى چند وجهى و كلان داشت كه به يك جنبه خاص محدود نمى شد:
ما نزلت على رسول اللّه آيةٌ من القرآن الاَّ أقرأنيها و أملأها علىَّ و كتبتها بخطى و علَّمنى تأويلها و تفسيرَها و ناسخَها و منسوخها و محكمَها و متشابهها و دعااللّه ـ عزوجل ـ لى أنْ يعلمنى فهمَها و حفظَها ... .۲

نمونه تفسير قرآن با كلام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم

«أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ».۳
إِنَّهُ لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ«الم * أَحَسِبَ النَّاسُ ...»فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِى أَخْبَرَكَ اللَّهُ تَعَالَى بِهَا؟ فَقَالَ: «يَا عَلِيُّ! إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِى» ... وَ قَالَ: «يَا عَلِيُّ! إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ و يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِيَةِ فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَيْعِ»؛۴
چون خدا اين آيت رافرستاد:«الم ...»پرسيدم: اى رسول خدا، اين فتنه اى كه خدا تو را از آن خبر داده چيست؟ فرمود: «اى على، امت من پس از من به زودى دچارفتنه گردند» ... و گفت: «اى على، پس از من، مردم به مال هاى خود فريفته شوند و به دين خويش برخدا منت نهند؛ رحمت پرودگار آرزو كنند، و از سطوت او ايمن زيند؛ حرام خدا را حلال شمارند؛ با شبهه هاى دروغ و هوس هايى كه به غفلت در سر دارند. مى را نبيذ گويند و حلال پندارند؛ حرام را هديت خوانند و ربا را معامله دانند».

1.همان، خطبه ۱۹۷.

2.كمال الدين و تمام النعمة، ص۲۸۴ ـ ۲۸۵.

3.سوره عنكبوت، آيه ۲.

4.نهج البلاغه، خطبه ۱۵۶.

صفحه از 95