انطباق برخى نمونه‏هاى تفسيرى در نهج‏البلاغه با روشهاى تفسيرى - صفحه 85

به عنوان زمينه بحث، لازم است بدانيم كه در مورد فتنه در اين آيه نظريات مختلفى وجود دارد؛ ۱ اما چيزى كه در اكثر تفاسير مشترك است، آن است كه فتنه به معناى آزمون و امتحان دانسته شده و آنچه متغير و اختلافى است، چگونگى وقوع اين فتنه است. از اين جهت، نگاهى به تفسير پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله وسلم ـ كه حضرت در كلامشان بدان استناد كرده اند ـ نشان مى دهد كه ايشان به نوع خاصى از فتنه اشاره مى كنند كه در زمان و مكان خاصى بروز خواهد كرد و سازوكار مخصوص به خود دارد؛ آن چنان كه مى توان اين بيان از فتنه را تأويلى ازآن دانست؛ پيش از آن كه تفسير نام گيرد. در واقع، نوع روايتى كه حضرت از آن استفاده كرده اند، از نوع روايات بيانگر بطن و تأويل آيه است كه:
در اين روايات از معانى و مصاديقى براى آيات سخن به ميان آمده كه استفاده آن معانى از آيه، يا انطباق آيه بر آن مصاديق روشن نيست و يا از مصاديقى است كه در زمان بيان آن در روايات، هنوز واقع نشده و به اين جهت پوشيده است؛ هر چند نوعى ارتباط بين آنها و آيه برقرار است كه با توجه به بيان معصوم مى توان آن را مراد آيه دانست. ۲
سؤالى كه در ادامه مطرح مى شود، آن است كه معناى خاص فتنه در اين آيه بر اساس كلام حضرت چه مى تواند باشد و مصداق آن در تفسير ايشان كدام است؟
در تفسير حضرت، فتنه چيزى جز همان آزمايش و امتحان نيست، اما آنچه معناى فتنه را در كلام ايشان خاص مى كند، زمان و مكان ويژه اى است كه براى فتنه بيان مى شود:
إِنَّ أُمَّتِى سَيُفْتَنُونَ بَعْدِى؛در زمانى پس از رحلت پيامبر و در ميان مردمانى از جنس امت پيامبر.
منهاج البراعة ۳ فتنه را در كلام حضرت نوع شناخته شده اى از آن مى داند كه «ال» عهد موجود در واژه «الفتنه» به آن اشاره دارد؛ فتنه اى كه در كلام هاى ديگر پيامبر و آيات ديگر قرآن درباره آن سخن گفته شده است. از نگاه او فتنه در كلام حضرت عليه السلام چيزى جز آزمايش مردم به «ولايت ايشان» نيست و اين بيانى تأويلى از فتنه است؛ نه بيانى تفسيرى.
همين معنا در تفسير نورالثقلين، ذيل آيه دوم سوره عنكبوت با روايتى ازامام كاظم عليه السلام تأييد مى شود. همچنين كتاب، تمام نهج البلاغه مشتمل بر نمايى نسبتاً كامل از اين بخش خطبه است كه با خود پيامى روشن و دقيق از معناى فتنه به همراه مى آورد و نظر منهاج البراعة را تقويت مى كند. ۴
اما نمونه ديگر براى اين روش تفسيرى، سخن پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم در تبيين اعتدال و صراط مستقيم در قرآن است كه حضرت امير آن را در خطبه 176 نقل مى كنند.

1.ر. ك: مجمع البيان، ذيل همين آيه.

2.روش شناسى تفسير قرآن، ص۲۹۱.

3.منهاج البراعة، ج۹، ص۲۹۱ - ۲۹۲.

4.نورالثقلين، ج۴، ص۱۴۷؛ تمام نهج البلاغه، ص۴۵۱ ـ ۴۵۳.

صفحه از 95