سپس اين آيه را خواند ...
نگاهى به برخى تفاسير 1 نشان مى دهد كه مقصود از «الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فِى الْأَرْضِ ...» طبق سياق آيه، قوم بنى اسرائيل است كه مورد ظلم و ستم واقع شد و نجات آنان به دست حضرت موسى عليه السلام صورت گرفت؛ ولى همان طور كه ملاحظه مى شود، حضرت امير عليه السلام نه تنها از اين مصداق اوليه حصارى گرداگرد مفاد آيه تشكيل نمى دهند، بلكه مفهوم آيه را توسعه داده و آن را بر حضرت مهدى عجل اللّه فرجه و پيروان ايشان انطباق مى دهند.
از ديگر نمونه هاى تفسيرى براى اين روش مى توان به نامه بيست و هشت نهج البلاغه اشاره كرد كه حضرت، در آن مفهوم آيه هجده احزاب را توسعه داده و بر معاويه و دستگاه سياسى او انطباق مى دهند.
نتيجه
دراين نوشتار ـ چنان كه گذشت ـ با اساس قرار دادن مهم ترين روش هاى تفسيرى، از چند نمونه تفسيرى موجود در نهج البلاغه سخن به ميان آمد تا از رهگذر بررسى آنها به كار تطبيق اين نمونه ها با روش هاى مذكور بپردازيم. نگاهى به متن شريف نهج البلاغه از زاويه ارتباط با قرآن در حد همين چند نمونه تفسيرى پرده از اين حقيقت برمى دارد كه پيوند ميان اين دو متن گرانسنگ، آن چنان ناگسستنى است كه كلمات حضرت امير عليه السلام در جاى جاى نهج البلاغه بازتابى از مبانى و اصول نظرى موجود در قرآن است و هيچ نقطه از كلام ايشان را نمى توان يافت كه از اين معنا خالى باشد.
از اين رو، براى دريافت دقيق روش هاى تفسيرى موجود در كلام حضرت عليه السلام بايد پس از آشنايى با نگاه هاى انسان شناسى، هستى شناسى، و در يك كلام، اصول و مبانى انديشه امام ـ كه از يك سو همان اصول و مبانى قرآنى و از سوى ديگر، مستند ايشان در تفسير است ـ در مرحله بعد با باور اين نكته كه اصول ومبانى مذكور در قالب روش هايى متين و ماندگار عرضه شده اند، به كند و كاو درباره روش هاى به كار گرفته شده بپردازيم. اگر چه نبايد فراموش كرد كه فهم اصول و مبانى انديشه امام عليه السلام مهم ترين و در عين حال دشوارترين بخش كار است.
كتابنامه
- كمال الدين و تمام النعمة، محمد بن على ابن بابويه، تصحيح: على اكبر غفارى، قم: بى نا، 1405ق.
- جمهرة اللغة، محمد حسن ابن دريد، بيروت: دارالعلم للملايين، 1987م.
- معجم مقاييس اللغه، احمد ابن فارس، بيروت: دارالكتب العلمية، 1420ق.
- لسان العرب، محمد بن مكرم ابن منظور، قم: بى نا، 1405ق.
1.ذيل همين آيه نگاه كنيد به: مجمع البيان و نورالثقلين.