جمع قرآن - صفحه 105

مى كرده اند. بااين همه، شوالى محتواى روايات تدوين مصحف رسمى قرآن به دست عثمان را داراى اعتبار تاريخى مى شمرد؛ هرچند در برخى جزئيات آنها تناقضات و امور بعيدى هم نشان مى داد، مثل اين كه قرآن به زبان يا همان لهجه قريش نازل شده است. ۱
تقريبا در همان ايام، دانشمندان ديگرى با نظريات افراطى ترى داشتند و حتى جمع رسمى قرآن در زمان عثمان را نيز به لحاظ تاريخى معتبر نمى دانستند. پُل كازانوا نخستين كسى بود كه ادعا كرد قرآن پيش از خلافت عبدالملك اُمَوى جمع و انتشار رسمى نيافته و اين مهم به ابتكار سردار بدنام حجّاج بن يوسف ۲ انجام گرفته است. آلفونس مينگانا در مقاله اى با عنوان «نقل قرآن»، اين ديدگاه را پذيرفت و با جزئيات بيشترى مستدل ساخت. ۳ دلايل وى از اين قرار است:
1. قديمى ترين گزارش مكتوب درباره جمع و تدوين قرآن از كتاب طبقات ابن سعد (متوفاى 229ق /844 م)، حدود دويست سال پس از وفات پيامبر به ما رسيده است. درباره انتقال شفاهى گزارش هاى حديثى در خلال اين دو قرن هيچ اطلاع معتبر تاريخى در دست نداريم.
2. ابن سعد درباره صحابيانى كه قرآن را در زمان پيامبر و نيز در عهد خلافت عمر جمع كرده اند، اخبارى نقل كرده، ولى درباره جمع ابوبكر يا عثمان هيچ سخنى نگفته است.
3. اطلاعات ما درباره جمع عثمان، تنها محدود به منقولات بُخارى در الجامع الصحيح ـ كه ربع قرن بعد از ابن سعد از دنيا رفته ـ و ديگر منابع حديثى پس از اوست. به نظر مينگانا، دليلى براى ترجيح گزارش هاى متأخرتر بخارى بر اخبار ابن سعد، چنان كه مسلمانان و دانشمندان و غربى ها تمايل دارند، وجود ندارد. به علاوه، گزارش هاى جوامع متقدّم در اين موضوع آن چنان آشفته و متناقض اند كه نمى توان روايت معتبر را در اين ميان شناسايى كرد. مينگانا، با توجه به عدم اعتبار تاريخى گزارش هاى حديثى، پيشنهاد مى كند كه به منابعى خارج از سنت اسلامى رجوع شود. به نظر وى، برخى منابع مسيحى ـ سورى به سبب تقدمشان بر منابع اسلامى، براى مطالعات تاريخى مناسب ترند. مينگانا منابع زير را برمى شمارد:
1. مناظره ميان عمرو بن عاص اسقف اعظم مونوفيزيت اصل انطاكيه كه در سال 18 هجرى (639 ميلادى) رخ داده و به ثبت رسيده است.
2. نامه اى كه اسقف نِى نَوه (كه بعدها به ايشوياب سوم، اسقُف اعظم سلوكى معروف شد) در سال هاى نخست خلافت عثمان نوشته و در آن به مسلمانان اشاره كرده است.

1.Schwally, Sammlung, ۱۱ - ۲۷, ۴۷ - ۶۲.

2.P. Casanova, Mohammed et la fin du monde, Paris, ۱۹۱۱, ۱۰۳ - ۱۴۲, ۱۶۲.

3.مقاله منيگانا در اين مجله چاپ شده است. Journal of the Manchester Egyption and Oriented Society ۵, (۱۹۱۵ - ۱۹۱۶), ۲۵ - ۴۷.

صفحه از 126