روشنى نمى گفت كه دقيقا چه زمانى بسيارى از روايات اسلامى مربوط به جمع و تدوين قرآن شكل گرفته اند. عقيده برتون مبنى بر اين كه اين روايات برگرفته از منازعات موجود در ميان دانشمندان اصول فقه بوده، و جانبدارى وى از نظريه هاى شاخت در تطور فقه اسلامى، به آغاز قرن سوم هجرى به بعد اشاره دارد. اين تاريخ گذارى براى پيدايش اين روايات تقريبا با نظر ونزبرو و مينگانا هماهنگ است.
اين گزارشى بسيار موجز بود از سير تاريخى پژوهش هاى دانشمندان غربى در مسئله جمع قرآن. خصلت اساسى اين پژوهش ها آن است كه به كاستن از ارزش تاريخى روايات اسلامى در اين موضوع، و جايگزينى آنها با منابع ديگر و نيز ديدگاه هاى خودشان تمايل بسيار دارند تا بتوانند چگونگى پيدايش قرآن در شكل كنونى اش و نيز تكوين ديدگاه مسلمانان درباب تاريخ قرآن را تبيين كنند. چهار دانشمند اصلى قرن معاصر (بيستم) اين مسأله را مورد پژوهش قرار دادند، چهار ديدگاه كاملاً متفاوت درباب تاريخ جمع رسمى قرآن ابراز داشته اند: شوالى جمع قرآن را به دوران خليفه سوم، مينگانا به دوره خلافت عبدالملك در پايان قرن نخست هجرى، ونزبرو آن را به آغاز قرن سوم و برتون آن را به زمان حيات پيامبر نسبت مى دهد.
با ديدن اين اختلاف نظر، پرسشى به ذهن تبادر مى كند: چه تفاوتى ميان نظريه هاى دانشمندان مسلمان و غربى در اين مسئله وجود دارد؟ آيا الگوهاى تفسير غربى قابل قبول تر از گزارش هاى مسلمانان است؟ آيا آنها بر كنار از همان پيش داورى هايى اند كه خود دانشمندان مسلمان را بدان متهم مى كنند؟ آيا مطالعات غربيان به دليل دارا بودن خصوصيت علمى ويژه شان، بر ديدگاه به ظاهر غيرعلمى و جانب دارنه مسلمانان برترى دارد؟ براى پاسخ به اين پرسش ها، به ارزيابى نقادانه نوشته هاى غربيان نياز داريم كه من در اينجا تنها به بيان برخى ملاحظات انتقادى درباره هريك از اين ديدگاه ها خواهم پرداخت.
شوالى با بررسى تفصيلى روايات جمع قرآن، مى كوشد گزارش هاى معتبر تاريخى را از موارد غير معتبر جدا كند. او متن روايت هاى مختلف را با يكديگر، با اطلاعات تاريخى از وقايع و اشخاص مذكور در آن روايات و با متن خود قرآن مقايسه مى كند، و بر اين اساس نتيجه مى گيرد كه هر روايت يا بخشى از آن معتبر است يا بايد آن را جانب دارانه و جعلى دانست. اين رويكرد چندان بى اشكال نيست. پرسش اساسى اين است كه آيا جوانب و نكاتى كه مورد مقايسه قرار مى گيرند و چونان واقعيت تاريخى تلقى مى شوند، واقعا بلامنازع اند؟ مثلاً، نقطه شروع كار شوالى اين فرض بوده است كه دو واقعيتِ غيرقابل انكار داريم: نخست آن كه متن شناخته شده قرآن شامل مطالبى است كه بر محمد صلى الله عليه و آله وسلم وحى شده است. دوم آن كه اين متن محصول تدوين رسمى است كه به دستور عثمان انجام گرفته است. دلايل شوالى براى اين دو فرض اصلى خود آن است كه اين موارد مقبول عموم و بلامنازع بوده است. ۱ اين دلايل نقطه شروع مطمئنى نيستند، زيرا اتفاق نظر در هر مسئله علمى،
1.Schwally, Betrachtungen, ۳۲۴