توجيه پذيرند، در مجموع بيشتر ساختگى و غيرواقعى مى نمايند. اندك اطلاعات قطعى كه برتون در پژوهش خود ارائه داده است، نشان مى دهند اين روايات در قرن سوم هجرى رو به گسترش و تكامل نهاده اند. با اين همه، وى سعى نكرده توضيح دهد كه آيا هيچ منبعى ترسيم وى از تكامل حديث را از نظر تاريخى تأييد مى كند؟ او ترجيحا از منابع خيلى متأخر نظير الإتقان فى علوم القرآن، اثر سيوطى (متوفاى قرن دهم هجرى) و فتح البارى اثر ابن حَجَر (متوفاى قرن دهم هجرى) استفاده كرده، بى آن كه در نظر گيرد چه بسا برخى از اين روايات در منابع متقدم تر نيز هستند و مى توان آنها را دقيق تر حتى پيش از قرن سوم هجرى تاريخ گذارى كرد.
نقدهاى فوق درباره پژوهش هاى غربيان در موضوع «جمع قرآن»، روشن مى سازد كه اين پژوهش ها به لحاظ پيش فرض ها، نتايج و روش شناسى هنوز قابل بحث و ترديدند. سرانجام اين پرسش همچنان باقى مى ماند كه آيا در مسئله تاريخ قرآن ديدگاه هاى متغير غربيان به لحاظ تاريخى معتبرتر است يا روايات اسلامى.
3. روايات جمع قرآن در پرتو پيشرفت هاى جديد روش شناختى
حديث پژوهى در دو دهه اخير پيشرفتى چشمگير داشته و اين مرهون دو امر بوده است: نخست شمار زيادى از منابع كه در دسترس قرار گرفته اند. دوم، پيشرفت هاى روش شناختى. در ميان منابع جديد، جوامع حديثى متقدم بر كُتب صحاح، از قبيل المُصَنَّف عبدالرزاق و ابن ابى شيبة، تاريخ المدينة تأليف عُمَر بن شَبَّه و بسيارى ديگر را بايد نام برد كه اهميتى فراوان دارند. ۱ در زمينه روش شناسى نيز دو پيشرفت اساسى را بايد خاطر نشان كرد:
نخست، تحليل اِسناد برخى روايات خاص كه ابزارى كارآمد در امر تحقيق است و نخستين بار خوتير يُنبُل از اين روش بهره برد. ۲
دوم تحليل متن احاديث كه با بررسى گونه هاى مختلف يك روايت و تلفيق اين رويكرد با تحليل إسناد تكميل شده است. از ميان دانشمندانى كه با اين روش پژوهش مى كنند، بايد به يُنبُل، شولِر و خودم اشاره كنم. ۳
1.المصنف، عبدالرزاق بن همام الصنعانى، ۱۱ج، بيروت، ۱۹۷۲ ـ ۱۹۸۳م / ۱۳۹۱؛ الكتاب المصنّف في الاحاديث والآثار، ابن ابى شيبه، ۱۵ج، حيدر آباد، ۱۹۶۶ ـ ۱۹۸۳م / ۱۳۸۶ ـ ۱۴۰۳م؛ تاريخ المدينة المنورة، عمر بن شبّه، ۴ج، جدّه.
2.بنگريد به اين مقاله ينبل:
Some Isnad - Analytical Methods Illustrated on the Basis of Several Woman. Demeaning Sayings from Hadith Literature in: al-Qantara ۱۰, (۱۹۸۹), ۳۴۳ - ۳۸۴.
3.ر.ك:
G.H.A. JuynBoll, Early Islamic society as Reflected in its use of Isnads, in: Le muséon ۱۰۷ (۱۹۹۴), ۱۵۱ - ۱۹۴.
G. Scholer, charakter und Authentie der muslimischen Uberlieferung über das Leben Mohammeds, Berlin / New York, ۱۹۹۰.
H. Motzki, Quo vadis Hadit- Forschung?