جمع قرآن - صفحه 116

منابعى كه روايت جمع قرآن ابوبكر در آنها آمده است، و بدون توجه به أسانيد نقل هاى مختلف اين روايت مى توان تعيين كرد.
تا چندى پيش، تاريخ گذارى روايات تدوين مصحف رسمى عثمان با همين روش نتيجه روشنى به دست نمى داد. متن تنها روايت كاملى را كه در صحيح البخارى آمده است، ۱ در منابع قديم تر نمى توان يافت. با اين حال، اين استنتاج كه روايت فوق الذكر متأخرتر از روايت جمع قرآن ابوبكر است، مردود است؛ نظر به دو بخش از روايت ديگرى كه در صحيح البُخارى آمده و قطعا مستقل از آن روايت كامل است و نيز با توجه به گزارش هاى ديگرى كه در مُسنَد ابن حنبل و طبقات ابن سعد نقل شده است. اين مدارك مستلزم آن است كه روايت تدوين مصحف رسمى عثمان دست كم در منابع يك نسل پيش از بخارى بوده باشد. ۲ منابعى يادشده در بند قبل كه در سال هاى اخير در دسترس من قرار گرفته اند، اكنون اثبات مى كنند كه اين روايت نه تنها دو نسل پيش از بُخارى مشهور بوده (روايتى كه در فضائل القرآن ابوعُبيد آمده، تنها اندكى متفاوت است)، بلكه در ربع آخر قرن دوم هم شناخته شده بوده است، بنابر هر دو نقلِ ابن شَبّه كه به طيالسى برمى گردد. ۳ امّا اين روايت در مُسنَد ابن وهب و تكه روايات يافت شده در جامع ابن وهب نيامده است؟
پس تحقيق ما تا اينجا نشان داد كه با بررسى دقيق نقل هاى گوناگون روايات مورد بحث، حتى بر مبناى منابع محدودى كه تا سال 1977 در دسترس دانشمندان غربى بوده است، روايت جامع ابن وَهب خيلى متقدم تر از آنچه معمولاً تصور مى شود قابل تاريخ گذارى است. علاوه بر اين، با مراجعه به منابع جديدى كه اكنون در دسترس ما قرار گرفته اند، نه تنها اين استنتاج تأييد مى شود، بلكه حتى مى توان تاريخى پيش از اين را نيز قطعى دانست. بدين ترتيب با در نظر گرفتن تاريخ وفات مؤلف منبع مورد بحث، روايت هاى مربوط به تاريخ مصحف بايستى حداكثر پيش از پايان قرن دوم هجرى رواج داشته باشد.
اين نتيجه موقتى را چنان كه خواهيم ديد بعدا با تحليل إسناد مى توان تكميل كرد و چنان كه به زودى خواهيم ديد، ضعف ادله مينگانا و نظريه هاى ونزبرو و برتون درباره اين روايات را نشان مى دهد. ادعاى مينگانا مبنى بر تقدم زمانى گزارش كِندى مسيحى و ترجيح آن از اين جهت بر گزارش بُخارى نادرست است. حتّى اگر نامه كِندى واقعا متعلق به زمان مأمون باشد، ۴ روشن است

1.صحيح البخارى، ج۳، ص۶۶ .

2.همان، ج۲، ص۶۶ و ج۳، ص۶۱ ؛ مسند، ابن حنبل، ج۱، حديث ۳۹۹ و ۴۹۹؛ كتاب طبقات الكبير، ابن سعد، ج۲، بخش دوم، ليدن، ۱۹۰۵م، ص۱۷ و ۱۰۵.

3.تاريخ المدينه، ابن شبه، ج۴، ص۹۹۲.

4.تاريخ اين نامه و اين كه مؤلف واقعى آن كندى است، از ديرباز موضوع مورد مناقشه اى بوده است؟ با اين كه، اين نامه به عنوان نوشته اى مربوط به يك صاحب منصب مسيحى دربار مأمون معرفى شده، و. ميور با توجه به چند واقعه تاريخى كه در متن نامه ذكر شده آن را متعلق به سال ۸۳۰ م/ ۲۱۵ق دانسته است، ولى ل. ماسينيون و پ. كراوس، به دليل برخى جزئيات آن نامه را متعلق به تقريبا يك قرن بعد دانسته اند. ر.ك: G. Troupeau, AL-kindi Abd al-Masih, in The Encyclopaedia of Islam, vol. ۵, ۱۲۰ - ۱۲۱.

صفحه از 126