كه گزارش او درباب تاريخ قرآن خلاصه اى تحريف شده از منقولات شناخته شده ما در منابع متقدم يا معاصر اسلامى است. نمى توان به قطع و يقين گفت كِندى خود مسبّب اين تحريف است يا مُخبران مسلمان وى چنين كرده اند. بنابر نظر ونزبرو و برتون، ممكن نيست روايات جمع و تدوين قرآن پيش از قرن سوم هجرى به وجود آمده باشند، زيرا پيش زمينه اين روايات، رسميت يافتن متن قرآن يا پايه گذارى كلى نظريه اصول فقه بوده است كه در نظر اين دو تن نمى توانسته است پيش از پايان قرن دوم به وقوع پيوسته باشد. اگر اين روايات پيش از اين تاريخ رايج بوده اند، يا بايد فرض كنيم كه رسمى سازى قرآن و پايه گذارى كلى نظريه اصول فقه نيز زودتر از زمان مورد ادعاى ونزبرو و برتن رخ داده است، يا بپذيريم كه ميان روايات مورد بحث و پيدايش فرضى اين دو نظريه رابطه اى وجود ندارد. در هر دو صورت، اجزاى اساسى استدلال آنها ديگر پذيرفتنى نخواهد بود. يك راه فرار از اين نتيجه آن است ادعا كنيم منابعى كه اين روايات نخستين بار در آن جا ظاهر شده اند، واقعا به دست مؤلفان شناخته شده آنها تأليف نشده اند، بلكه شاگردان و نسل هاى بعدى آنها را تأليف كرده اند. ونزبرو براى سازگاركردن نظريه اش درباب شكل گيرى و تحول تفاسير اسلامى با منابع موجود، از اين احتجاج بهره برده است. نورمن كالدِر نيز اخيرا با پيروى از وى، برخى جوامع حديثى و فقهى را بسيار متأخرتر از آنچه تاكنون تصور مى شد تاريخ گذارى كرده است. ۱ به هر حال، بنابر آنچه من و ديگران اينجا و آنجا به تفصيل نشان داده ايم، چنين تلاش هايى براى تجديدنظر در تاريخ همه يا اكثر منابع منسوب به مؤلفان مسلمان قرن دوم و سوم هجرى، قطعى و قانع كننده نيست. ۲
تاريخ گذارى بر پايه اِسناد و متن
روشى كه تاريخ پيدايش روايات را با استفاده از تاريخ تقريبى منابع مكتوبى كه نخستين بار اين روايات در آنها ظاهر شده اند، تعيين مى كند، به اشتباه تاريخ ها را به جلو مى آورد (تاريخ روايات را
1.N. Calder, Studies in Early Muslim Jurisprudence, Oxford۱۹۹۳.
2.به طور مثال:
H. Motzki, The Prophet and the Cat.
M. Muranyi, Die Frühe Rechtsliteratur zwischen Quellenanalyse und Fiktion, in: Islamic law and Society ۴, (۱۹۹۷), ۲۲۴ - ۲۴۱.