جمع قرآن - صفحه 124

اين حساب، اكنون بايد بپرسيم اطلاعاتى كه در قالب روايت به دست «حلقه مشترك» انتشار يافته، از كجا آمده است.
دليلى براى انكار اولويت ادعاى «حلقه مشترك» نداريم كه مى گويد روايت يا خبرى را از فلان شخص گرفته است. براى انكار اين ادعا، بايد قراين عينى و محكمى داشته باشيم كه نشان دهد صحت آن داده ها به طور كلى امكان ندارد؛ مثل اين كه تاريخ زندگى «حلقه مشترك» يا راويان اظهارشده وى با چنان ادعايى مطابقت نكنند و مانند آن. به همين سان، مى توان چنين دغدغه هايى را پى گرفت كه آيا در متن روايت مورد بحث و متون روايات مشابه قراينى بر انگيزه هاى احتمالى جعل هست يا نه. در اين مقاله مجال آن نيست كه به بحث در جزييات روايات زُهرى درباب جمع و تدوين قرآن و ارزيابى موجّه بودن بپردازيم، چه رسد به اين كه در اعتبار تاريخى آنها تحقيق كنيم. با اين همه، شواهدى هست در ردّ اين فرضيه كه زُهرى بالمرّة اين روايات را جعل كرده باشد. بيفزاييم كه چندان دليل محكمى در دست نيست تا بتوان فرض كرد كه او نمى توانسته اين روايات را از تابعى كم شهرتى چون عُبيد بن سَبّاق (با تاريخ وفات نامعلوم) دريافت كرده باشد، و عبيد بن سباق هم نمى توانسته اخبار تدوين رسمى مصحف را از صحابى معروف أنس بن مالك (متوفاى ميان 91 ـ 93) شنيده باشد.
مؤيد اين استنتاج، ديگر روايات زُهرى درباب جمع قرآن است كه نسبت به روايت اصلى وى، اضافات و تفاوت هايى دارد و در سند آنها آمده كه وى اين دسته روايات را از مخبران و راويان ديگر چون خارجة بن زيد، عبيداللّه بن عبداللّه بن عتبة و سالم بن عبداللّه بن عمَر گرفته است. بنابراين، مى توان گفت گزارش هاى زُهرى بر اساس اطلاعاتى است كه از نسل قبل به وى رسيده است. اگر تاريخ وفات أنس بن مالك را سر نخ تاريخى در نظر بگيريم، اين گزارش ها بايد به آخرين دهه هاى سده نخست هجرى بازگردد.
نبايد از اين سخن من چنين برداشت شود كه زُهرى گزارش هايش را كلمه به كلمه از راويان و مخبران پيش از خود اخذ كرده و تمام جزئيات اين دو داستان جمعِ قرآن لزوما از آنان صادر شده است. اين امر با توجه به ويژگى عمدتا شفاهىِ نقل روايت در زمان زُهرى چندان محتمل نمى نمايد. ۱ با تمام اين احوال، ظاهرا مى توان نتيجه گرفت كه اخبار مربوط به جمع نخست قرآن به

1.براى اطلاع از ويژگى هاى نقل روايت در زمان زهرى، ر.ك: Motzki, Der Figh des Zuhri.

صفحه از 126