كتب حميد بن زياد را اجازه مى گيرد و كتاب الرجال حميد بر او قرائت مى كند. ۱
از ديگراساتيد ابن شاذان مى توان به احمد بن محمد بن يحيى عطّار قمى اشاره كرد. نام اين شخص در سلسله سند بسيارى از كتب رؤيت مى شود. تكرار نامش ما را به اين نتيجه مى رساند كه او همچون ابن وليد ميراث دار قميان سلف است و به لحاظ داشتن اجازه كتب از جايگاه ويژه اى در جامعه علمى قم دارد. نجاشى عمدتا با واسطه ابن شاذان از احمد بن محمد بن يحيى نقل مى كند، امّا طوسى گاه از طريق ابن ابى جيد ۲ و در اكثر موارد، توسط حسين بن عبيداللّه غضايرى ۳ به او متّصل مى شود. قضيه ارتباط ابن شاذان و ابن ابى جيد با احمد بن محمد بن يحيى روشن است چه يكى از آنها قزوينى و ديگرى قمى است و در نتيجه، دسترسى ايشان به احمد بن يحيى آسان است، لكن نحوه ارتباط غضايرى بغدادى با او جاى سؤال و ابهام دارد؛ يا احمد بن محمد به بغداد سفر داشته يا ابن غضايرى به قم. درباره شقّ اوّل، قرينه اى در دست نيست، امّا شاهدى بر سفر غضايرى به قم وجود دارد. ابن حجر در لسان الميزان به نقل از كتاب رجال الشيعة و مصنِّفيها اثر شيخ طوسى، حسين بن عبيداللّه را چنين توصيف مى كند:
كان كثيرَ التَّرحال ... . ۴
اين وصف نشان مى دهد مسافرت براى طلب حديث، شيوه و سيره غضايرى بوده و از همين رو، سفر او به مركز علمى بزرگى چون قم دور از ذهن نخواهد بود.
در كنار مسافرت به بغداد، قميان گاه به كوفه نيز مى رفتند.عبداللّه بن جعفر بن حسين بن مالك بن جامع حميرى، يكى از شيوخ و بزرگان قمى بعد از سال 290 ق، وارد كوفه مى شود و كوفيان احاديث بسيارى از او مى شنوند. ۵ جعفر بن حسين بن على بن شهريار، از مشايخ قمى، به كوفه مى آيد و در آن سكنا مى گزيند. در كوفه كتابى درباره زيارت، فضيلت كوفه و مساجد آن مى نگارد. او كتاب نوادرى نيز داشته است. ۶
انتقال از خراسان و ماوراء النهر به بغداد
در سال 356 ق، فردى به نام ابوالحسن على بن محمد بن عبداللّه قزوينى وارد شهر مى شود و براى
1.همان، ص۱۳۲، ش۳۳۹.
2.الفهرست، ص۴۸، ش۶۲ ؛ ص۵۵ ، ش۶۷ ؛ ص۶۲ ، ش۷۶؛ ص۶۳ ، ش۷۸؛ ص۲۱۶، ش۳۱۶؛ ص۲۴۲، ش۳۵۶؛ ص۴۰۹، ش۶۲۳ ؛ ص۴۱۱، ش۶۲۴ .
3.همان، ص۲۹، ش۳۳؛ ص۵۷ ، ش۷۰؛ ص۶۲ ، ش۷۶؛ ص۶۳ ، ش۷۸؛ ص۸۴ ، ش۱۰۸؛ ص۱۱۳، ش۱۵۳؛ ص۱۲۹، ش۱۷۷؛ ص۱۳۳، ش۱۹۲؛ ص۱۷۷، ش۲۷۴؛ ص۲۱۶، ش۳۱۶؛ ص۲۴۲، ش۳۵۶؛ ص۲۸۴، ش۴۲۲؛ ص۳۳۰، ش۵۱۵ ؛ ص۳۶۳، ش۵۶۶ ؛ ص۴۰۸، ش۶۲۲ ؛ ص۴۰۹، ش۶۲۳ ؛ ص۴۱۱، ش۶۲۴ ؛ ص۴۲۱، ش۶۴۹ ؛ ص۴۲۲، ش۶۵۰ ؛ ص۴۲۲، ش۶۵۰ ؛ ص۴۵۴، ش۷۲۱؛ ص۴۸۷، ش۷۷۸؛ ص۵۳۶ ، ش۸۷۰ ؛ ص۵۴۶ ، ش۹۰۲.
4.لسان الميزان، ج۲، ص۳۶۳. اين عبارت در الفهرستى كه امروزه در دسترس ماست، وجود ندارد.
5.رجال النجاشى، ص۲۱۹، ش۵۷۳ .
6.همان، ص۱۲۳، ش۳۱۷. محتمل است كه اين كتاب در قم نوشته شده باشد.