خلل‏زدايى از اسناد روايات؛ راهكارها و قراين - صفحه 176

است؛ از جمله شيخ در الفهرست، ذيل ترجمه عبداللّه بن القاسم الحضرمى آورده است:
له كتاب اخبرنا به ابن ابى جيد، عن ابن الوليد، عن الصفار، عن محمد بن الحسين عنه. ۱
يا در التهذيب دارد:
و عنه (محمد بن على بن محبوب)، عن محمد بن الحسين، عن عبداللّه بن القاسم الحضرمى، عن عبداللّه بن سنان قال: قال ابو عبداللّه عليه السلام : على كل امرئ غنم ... .۲
اما از بررسى، مجموعه اسنادى كه در آنها محمد بن الحسين با عبداللّه بن القاسم با هم در طريق سند قرار دارند، ۳ دانسته مى شود كه در اصل موسى بن سعدان بين محمد بن الحسين و عبداللّه بن القاسم واسطه بوده؛ زيرا در همه موارد (جز همين موارد نادر) محمد بن الحسين به واسطه موسى بن سعدان از عبداللّه بن القاسم روايت مى كند، نه مستقيم و بى واسطه. بنابراين، در طريق مذكور در الفهرست شيخ و هم در سند التهذيب و الاستبصار يك واسطه سقط شده است. ۴

محور دوم: قراين شناسايى اختلالات در اسناد

قراينى هم وجود دارد كه در پرتو آنها مى توان مواضع تحريف در اسناد را باز شناخت كه ذيلا به بر خى از آنها اشاره مى كنيم:

1. عدم امكان جمع دو نسب مختلف براى عنوان واحد

اگر نتوان دو نسبت مختلفِ منتسب به يك عنوان را با هم جمع كرد، مسلما يكى ازآن دو وصفِ نسبى خلل دارد و از اين نكته مى توان به عنوان قرينه براى كشف عنوان تصحيف شده سود جست؛ مثلاً در رجال الشيخ از مسعدة بن صدقه با وصف نسبى «العبسى» ياد شده است، ۵ ولى در رجال النجاشى نسب «العبدى) ۶ و در مشيخة الفقيه ۷ و اسناد برخى روايات، نسب «الربعى» براى او ذكر شده است. ۸ اما نسب العبسى با الربعى قابل جمع نيست، زيرا با مراجعه به كتب انساب معلوم

1.الفهرست، ص۱۰۶، شماره ۴۵۳.

2.التهذيب، ج۴، ص۱۲۲، روايت ۵ (همچنين در وسائل الشيعة، ج۹، ص۵۰۳ ، روايت ۱۲۵۸۶ به نقل از التهذيب)؛ نيز در الإستبصار، ج۲، ص۵۵ دارد: «محمد بن على بن محبوب، عن محمد بن الحسين، عن عبيد اللّه بن القاسم الحضرمى، عن عبد اللّه بن سنان قال: قال ابوعبداللّه عليه السلام ...».

3.براى نمونه ر. ك: الكافى، ج۱، ص۳۸۷ و ۲۳۱ و ۲۰۹؛ ج۲، ص۱۰۴؛ ج۴، ص۵۸۱ و ۳۶۵ و ۱۰۶، ج۵ ، ص۲۹۸؛ ج۶ ، ص۲۵؛ ج۷، ص۴۴۲؛ التهذيب، ج۷، ص۴۴۱ و ۲۶۷؛ ج۸ ، ص۲۸۶؛ الاستبصار، ج۳، ص۱۵۳.

4.ر. ك: رسالة عبداللّه بن القاسم، ص۱۵.

5.ر. ك: رجال الطوسى، ص۳۰۶، شماره ۴۵۲.

6.ر. ك: رجال النجاشى، ص۴۱۵، شماره ۱۱۰۹.

7.من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص۴۴۰ و ۵۲۹ .

8.براى نمونه: ر. ك: التهذيب ج۳، ص۲۶۰، روايت ۴۹، ج۹، ص۱۷۳، روايت۶؛ من لا يحضره الفقيه، ج۳، ص۵۶۰ ، روايت۴۹۲۴ و ج۴، ص ۱۸۲، روايت۵۴۱۳ و ج۴، ص۱۸۶، روايت۵۴۲۷؛ علل الشرايع، ص۵۵۷ ، روايت۱ و ص۵۶۶ ، روايت۲؛ الخصال، ص۳۵۱، روايت ۲۷ و ص۴۱۶، روايت۷؛ قرب الاسناد، ص۳۰؛ دلائل الامامة، ص۲۸۹.

صفحه از 179