خلل‏زدايى از اسناد روايات؛ راهكارها و قراين - صفحه 178

3. ناهمخوانى تعابير سند از جهت ساخت دستورى و نحوى

يكى از قراين روشن براى پى بردن به وقوع تحريف در يك سند، وجود ناسازگارى در وضع ظاهرى آن و ناهمخوانى بين اجزاى سند به لحاظ ساخت دستورى و نحوى است؛ مثلاً اگر بين تعداد عناوين از حيث مفرد و تثنيه و جمع بودن وتعابير روايى منسوب به آنها در مقام نقل، مثل «قال»، «حدث» و امثال آن، ناهماهنگى باشد، اين وضعيت مى تواند دال بر وجود اختلال در سند باشد.
نمونه: در التهذيب دارد:
عن احمد بن محمد، عن البرقى، عن ثعلبه بن ميمون و حسين بن زراره، قال: سألت اباجعفر عليه السلام ، عن رجل يعبث بيده حتى ينزل ... .۱
با دقت در نحوه ارتباط راويان و تعبيرى كه به آنها در مقام نقل نسبت داده شده، عدم تناسب ظاهر عبارات و بالتبع خلل در سند آشكار مى شود؛ زيرا حسين بن زراره بر ثعلبه بن ميمون عطف شده است و ظاهر سند اين است كه آن دو از امام باقر عليه السلام روايت را نقل كرده اند، و برقى هم راوى از هر دوى آنهاست. پس بايد تعبير دو راوى در مقام نقل سخن امام عليه السلام به لفظ تثنيه باشد، يعنى «قالا: سألنا»، نه به صورت مفرد «قال: سألت»، كه در سند مذكور است. اين ناهمخوانى دال بر نوعى اختلال در سند است و اين اختلال يا در ناحيه فعل قال است و يا مربوط به مصحف بودن واو عطف بين حسين بن زراره و ثعلبه بن ميمون. با توجه به طبقه اين دو راوى نسبت به امام باقر عليه السلام و ساير قراين، روش مى شود كه مشكل تصحيف مربوط به عطف است. به هر حال، وقوف به اختلال در اين سند از ناحيه ناهماهنگى در ساخت و صورت ظاهرى سند و تعابير آن آشكار مى گردد. ۲

4. ورود روايت در كتب غير مشهور

اگر روايتى در كتب غير مشهور نقل شده باشد، نفس ورودش در مصدرى غير مشهور مى تواند ضريب احتمال تحريف در سندآن را افزايش دهد؛ مثلاً همان روايتى را كه مرحوم مفيد به سند واحد در دو كتاب المتعة ۳ و خلاصة الايجاز ۴ خود نقل كرده (و بالاسناد، عن احمد بن محمد بن خالد، عن سعد بن سعد، عن اسماعيل الجعفى، قال قال ابوعبداللّه عليه السلام يا اسماعيل تمتعت العام؟ قلت نعم...)، علاوه بر اختلال عدم تناسب طبقه سعد بن سعد با اسماعيل الجعفى كه موجب غرابت سند مربوط به آن است (و قبلاً بدان اشاره كرديم)، ۵ عدم اشتهار دو كتاب ياد شده نيز، بى اعتمادى به اين سند را تقويت مى كند و وقوع خلل را در آن محتمل تر مى سازد. ۶ البته اين مورد نه در حد يك قرينه، بلكه حداكثر

1.التهذيب، ج۱۰، ص۶۴، روايت ۱۷.

2.ر. ك: رسالة فى تعيين المراد من إسماعيل الجعفى فى الأسنا، ص۴۰ ـ ۴۱.

3.ر. ك: كتاب المتعة، ص۸، روايت۵ .

4.ر. ك: خلاصة الايجاز، ص۴۱.

5.ر. ك: ذيل شناخت طبقات مشايخ يك عنوان، نمونه اول.

6.ر. ك: رسالة فى تعيين المراد من إسماعيل الجعفى فى الأسناد، ص۳۹.

صفحه از 179