تبيان اللغة در لغت قرآن و صحيفه - صفحه 104

در معنى لفظ جلاله اللّه وجوهى است. بعضى گفته اند : اللّه اسمى است از جهت موجود حق ، جامع صفات خدايى ، منعوت به نعوت ربوبيت ، منفرد به وجود حقيقى ؛ زيرا هر موجودى وراى او استحقاق وجود ندارد به ذات خود ، و استفاده و استعاره وجود از او نموده است.
بعضى گفته اند اللّه اسمى است از جهت خالق اين عالم و مدبر او ؛ چنين گفته است غزالى . بعضى گفته اند اللّه اسمى است و عبارت است از ذات مقدس موصوف به جميع كمالات ، آنچنانى كه او سبب است از جهت جميع موجودات.
اختلاف نموده اند در اشتقاق او ؛ بعضى گفته اند : ازلاَهَ است ، لاَهَ الشَّيء يعنى مبالغه نموده است در طلب ، قال الشاعر:

لاهت فما عرفت يوماً بخارجةيا ليتها خرجت حتى عرفناها۱
بعضى گفته اند : مشتق است از لاَهَ به معنى تَحَيَّرَ ؛ زيرا متحيرند قوا در كنه عظمت او . بعضى گفته اند : از لاه به معنى تعبد . بعضى گفته اند : از أله بالمكان إذا أقام . بعضى گفته اند : از لاه يلوه به معنى ارتفع . بعضى گفته اند : مشتق است از وله به معنى حريص بودن ، گفته شود بچه شتر وله باُمه وقتى كه مولع به مادر خود باشد ، چنانچه بندگان حريص اند به تضرع به سوى او . بعضى گفته اند : مشتق است از أله به معنى رجوع يقول: أَلَهتُ إلى فلان أي فَزَعتُ إليه ، مردمان همه رجوع كنند به سوى او در حوائج خودشان ، پس گفته شود به مرجوع اليه إله چنانچه گفته به اقتدا گرديده شده : امام .بعضى گفته اند : اللّه مشتق است از [أله] به معنى سكون يقول: أَلَهتَ إِلَيهِ إِذَا سَكَنتَ ؛زيرا خلق ساكن اند به ذكر او ، چنين گفته است مبرّد . بعضى گفته او مشتق است از الهيت به معنى قدرت بر اختراع . خليل گفته است : هرچه در اشتقاق او گفته شده است همه تكلّف است و تعسّف ، او اسمى است علم جامد ، غير مشتق ؛ زيرا واجب نيست در هر لفظ اشتقاق وگرنه لازم آيد تسلسل.
بدان اين اسم شريف ممتاز است بر غير خود از اسماء حسنى به وجوهى ، يكى

1.تفسير القرطبي ، ج۱۷ ، ص۱۰۱ ، و در آن «رأيناها» بدل از «عرفناها» آمده است.

صفحه از 196