تبيان اللغة در لغت قرآن و صحيفه - صفحه 129

است ، به خاطر همين است [كه] گفته شود : مدحت الفرس ، و لايقال : حمدته . رفع دادن دال «الحمدُ» از جهت ابتدا است از جهت اجتماع ، مگر اين كه روايت شده است شاذّا نصب او . ۱ چرا اختيار رفع او شده است؟ زيرا او اقوى و امدح است ؛ زيرا معناى او آن است : حمد واجب است از جهت خدا و مستقر است از جهت او پس او اقتضا نمايد عموم از جهت جميع خلق را ، به خلاف اگر نصب داده شود ؛ زيرا مى باشد او منصوب ۲ بر مصدريت ، تقدير او اين است : «أحمد الحمد للّه أو أجعل الحمد للّه » ۳ اقتضا مى كند كه او مدح متكلم است فقط ، چرا از او در دعاى اعارف و طلب توبه : يا من تَحمَّد إلى خلقه يعنى جاى آور[ د ] چيزى را كه حمد بر او شود ، اين از باب اشتقاق است مثل تدرَّعَ يعنى پوشيد درع را ، تمندل يعنى مسح نموديد خود را به منديل . حمد نقيض ذمّ است ، تحميد اَبلغ است از محمده به فتح ميم و كسر او ، عبارت است از چيزى كه به او حمد شود . صادر شد حمد دون شكر و مدح زيرا تأسى نمود به خداى سبحانه در فاتحه و غير فاتحه و از جهت قوله: الحمد رأس الشكر ۴ . بعضى گفته اند محل او لسان است ، او اوضح و ادلّ است بر مكان نعمت از شكر و اسبغ است بر ثناء نمودن بر مولاى خود از عمل جوارح و اعتقاد . در سنن أبي داود از پيغمبر روايت نموده است: كلُّ كلام لا يُبدأ فيه بالحمد فهو أجزم ۵ قيل أي أبتر منقطع لا نظام له.
بدان [ كه ] حمد دو خاصيت از جهت او است : يكى آن است كه حمد به لسان است ؛ لقوله تعالى: «وَقَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ»۶ قول به لسان است . دويم آن است [كه] در حمد شرط نيست سبق نعمت زيرا حمد با نعمت وارد است در قول تعالى: «۷الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى وَهَبَ لِى عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَـعِيلَ»۸ و بدون نعمت در قول تعالى:

1.اين قول فرّاء است . رك: لسان العرب ، ج۳ ، ص۱۵۵.

2.نسخه : + است .

3.لسان العرب ، ج۳ ، ص۱۵۵.

4.جوامع الجامع ، ج۱ ، ص۵۲ ؛ النهاية في غريب الحديث ، ج۱ ، ص۴۲۰ ؛ المصنف ، ج۱۰ ، ص۴۲۴.

5.سنن أبي داوود ، ج۲ ، ص۴۴۳.

6.سوره اعراف، آيه ۴۳.

7.در نسخه : + «وقل» ، كه اشتباه است .

8.سوره ابراهيم، آيه ۳۹.

صفحه از 196