تبيان اللغة در لغت قرآن و صحيفه - صفحه 139

امور به سوى تو.
دوف: شهيد در دروس ۱ گويد : إدافة ۲ ـ به دال مهمله ـ ساييدن . جوهرى ۳ گويد : دَوَفْتُ الدواءَ أو المسك أو غير[هما ]يعنى تر نمودم او را با آب.
دول: دولت ، بى نياز شدن از مال و توانگرى ، دولت به ضم دال و به فتح دال ؛ [ به ]ضم دال به معنى مال و به فتح دال به معنى حرب ، إدالة و أدال : از دولت به معنى غلبه ، قول سجاد عليه السلام در صحيفه در دعاى اهل ثغور : و أَدِل لَهُ مِنهُم وَ لا تُدِلهم مِنهُ ۴ معناى او آن است : غلبه و جولان بده از جهت او نه اين كه غلبه بدهى ايشان را بر او . تداول يعنى دست به دست يعنى گاهى از جهت اوست و گاهى از جهت ديگرى.
دنا: دنو و دنيا و دان به معنى قرب و نزديكى . أدنى أفعل تفضيل به معنى أقرب ، جمع او أدنَون به فتح نون ؛ زيرا حكم اين جمع آن است فتح داده مى شود ما قبل علامت جمع ؛ زيرا او مقصور است و تا اين كه دلالت بر الف محذوف كند مثل أعلون و أقصون.
دون: به معنى نيستى و رذالت.

باب ما أوّله الذال

ذبّ: به معنى دفع وضع ، و اصل ذب : الطرد ۵ .
ذرع: بسط اليد داشتن ، يقول: ضقت ذرعا يعنى بسط يدم ضيق و تنگ شد.
ذرّة: مورچه كوچك ، گفته اند كه هفتاد او به قدر وزن يك شعير است ۶ .
ذري: پرنده و بيرون نمودن ، متفرق نمودن.
ذريعة: وسيله.

1.الدروس ، ج۳ ، ص۳۱ ، كه در آن «يُديفه» به «يسحقه» معنا شده است.

2.در نسخه «دافة» آمده كه ناصواب است .

3.صحاح اللغة ، ج۴ ، ص۱۳۶۱.

4.الصحيفة السجادية: دعاى بيست و هفتم .

5.و ذبني عن التماس ما عند الفاسقين (الصحيفة السجادية: دعاى چهل و هفتم) .

6.و أنا بعد... مثل الذرة أو دونها (الصحيفة السجادية: دعاى چهل و هفتم) .

صفحه از 196