تبيان اللغة در لغت قرآن و صحيفه - صفحه 194

وَرَآءِى» 1 يعنى بني الأعمام و العصبة.
وهلة: ترسيدن . وهلت من كذا أي فزعت.
وهن: ضعف و فتور.
وهي: ضعف . يقول : وهى الحائط أي ضعف.
ويل: كلمه اى است مثل ويح است و او كلمه عذاب است . ويل : وادى است در جهنم ، اگر جبال در او انداخته شود خواهد پاشيد . بعضى گفته اند : ويل : قبوح ، ويس كمتر از آن . ويح : ترحم . ويح : كلمه اى است گفته شود از جهت كسى كه در مهلكه واقع شود و استحقاق او نداشته باشد و مترحم بر او شود. ويل گويند از جهت كسى كه مستحق باشد . بعضى گفته اند: ويح زجر دادن بر كسى است كه مشرف بر هلاكت است ، ويل از جهت كسى كه در هلاكت است ، از اين قبيل است قوله تعالى: «فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَـبَ بِأَيْدِيهِمْ» 2 هر كه در هلكه واقع شود ندا به ويل كند «يَـوَيْلَتَى أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَـذَا» 3 .

باب ما أوّله الهاء

هتر: حريص شدن . هتر أي ولع. در صحيفه در دعاى بر حمله عرش ۴ المستهترون بذكر آلائك أي مولعون بذكر نعمائك ۵ . هتر به معنى سقوط هم آمده است و همچنين به معنى هلاكت آمده است.
هجد: و هاجِد و تهجُّد يعنى بى خوابى كشيدن . تهجَّد الرجل يعنى بى خواب شده است . و ألقى الهجود عن نفسه أي النوم . هاجِد : نماز خوان و خوابيده ، از اضداد است.
هوا جر: ـ جمع هاجرة ـ نصف نهار است ، وقت شدت گرما . هجر: خلاف وصل

1.سوره مريم، آيه ۵.

2.سوره بقره، آيه ۷۹.

3.سوره مائده، آيه ۳۱.

4.الصحيفة السجادية: دعاى سوم .

5.در نسخه : نعمائه .

صفحه از 196