شرح حديث النورانية - صفحه 200

ب . وحدت حقّه حقيقى . اين وحدت، مانع از «معيت» نيست ؛ چه در عرض وحدت خداوند، موجودى قابل اعتبار نيست تا اعتبار بينونت عزلى در آن جايز باشد . منشأ اين وحدت برگرفته از وحدت وجود و عدم تكثر صرف الحقيقه است . از اين رو تعمّقى ژرف در موجودات، نشان مى دهد كه بازگشت تمامى آنها به همين حقيقت است . وسرّ عدم توان جمع متقابلات در اين گونه موجودات، برگرفته از محدوديت وضيق وجودى آنهاست كه اين محدوديت در خداوند جايگاهى ندارد ؛ چه خداوند، جامع تمام كمالات است . و امّا دريافت حقيقى اين وحدت، از راه حكمتِ بحثى ميسّر نيست و نياز به شهود و دريافت ذوقى دارد ؛
مقدمه سوم : حقيقت محمديه و يا همان «حقّ مخلوق به» مظهر تام وحدت حقه حقيقه الهيه است ۱ كه از يك سو اين حقيقت و تجليات علوى مختلف آن، عارى از نقايصِ موجودات محدود مادى هستند و از سوى ديگر اين حقايق، به سان حضرت ذات الهى ، داراى برخى از اوصاف منحصر نسبت به تمام موجودات اند ؛ چه اين تجليات چون به منزله وجه الهى اند ، پاره اى از احكام وحدت حقه ـ همچو اعتبار امور متقابل ـ در آنها موجود است و محكوم به حكم موجدات زمانى صرف نيستند ؛ چه اين حقيقت محمديه علويه داراى ظهور در تمام عوالم وجودى است، حال آن كه موجود محدود مادى، توان تخلّف از مرتبه خود و ظهور در عالم علوى را ندارد . در سوره انشراح اشارتى به علوّ مقام خاتم الانبياء از مرتبه عالم ماده شده، و در آن جا «وزر» يا همان فطرت مادى از وى سلب شده است .

1.در ديدگاه ملا على نورى، اصل سنخيت علت و معلول مقتضى آن است كه «حق مخلوق به» داراى وحدت عددى نباشد و از اين رو وحدت آن ما وراى وحدت عددى، و پايين تر از وحدت حقه الهى است . كشف سرّ اين معنا ؛ با امعان نظر در حقيقت وجود دانسته مى شود كه جز عرفاى حقيقى راهى بدان ندارند .

صفحه از 232