زندگي نامه خود نوشت ملا علي آراني - صفحه 510

كه نقاب حجاب از رخسارِ چون آفتاب برگرفته در طلب خاطب كامل بودند، در پشت زانوى محرومى نشستند، يوماً فيوماً امر صعب تر و زور بلا بيشتر مى شد تا آن كه :
بيت

به جيبِ صبر از غم چاك افتادنىِ كلك از الم بر خاك افتاد
سرشك از روى كاغذ نقش خط شستز خونِ ديده لاله از زمين رست
عروسانِ سخن در پرده جستندبه روىِ خود درِ اميد بستند
سوادى كز شرف نورِ بصر بودورق هايى كه دايم در نظر بود
به كنج طاق نسيان كرد منزلز آب ديده شد آغشته در گل
امر معاش چنان بر ساكنان اهل هر ديار تنگ گرديد كه قاطبه ايشان از اصلاح كار و بهبودى روزگار دست طمع شستند ، و به حدى روزگار كج مدار، بنيادِ لجاج و عناد نهاد كه عامه خلايق از وضيع و شريف خصوصاً اهل فضل و كمال به هزار گونه كلال و ملال مبتلا گرديده ، درِ اميد بر روى خود بستند ، و ناهنجارى به جايى انجاميد كه اگر في المثل انامل بى حاصل به مقتضاى عادت جبلّى به جمع شتات و تأليف متفرقات ميل كردى بنان بيان از قبول آن ابا نمودى ، و زبان حال به مضمون اين مقال گشودى كه : از آنچه كردى چه حاصل كردى كه از آنچه من بعد كنى بهره برى ؟ ! به چه اميد زبان سخن گزارى گشايى و به كدام نويد زنگ كدورت از آيينه خاطر زدايى ؟ !
هر روز به اين بهانه و هر شب به اين فسانه مى گذشت كه ناگاه آفتاب عنايت الهى از افق سعادت نامتناهى طالع ، و نور مرحمت خدايى از مشرق كرامت الهى ساطع گرديد ، و رشحات سحاب اِفضال حضرت واهب العطيات، گل هاى آمال و امانى در رياض زندگانى اكابر و اصاغر شكفانيد ، در امر روزگار في الجمله صلاحى پديد گرديد ، لهذا به جمع شتات و تأليف متفرقات پرداخته و فرايد نفيسه كه فوايد آن به روزگار علما عايد بود، در درج اين كتاب درج نموده، موسوم گردانيدم آن را به « عوائد الأيام في عويصات المهام » و مرتب گردانيدم آن را بر يك مقدمه و عوايد متفرقه .

صفحه از 540