زندگي نامه خود نوشت ملا علي آراني - صفحه 511

اما مقدمه : پس در ذكر واردات و احوال جامع اين شتات و محرر اين كلمات است :

[ ولادت و دوران كودكى ]

بدان كه ولادت حقير در عهد حكومت و زمان سلطنت كريم خان زند در قريه « آران » كه از محال كاشان است اتفاق افتاد در سنه 1177 ـ هزار و يكصد و هفتاد و هفت ـ هجرى ، و در ايام صبا در حجر تربيت و كنف حمايت والد ماجد خود بودم . مرا به معلم سپرد ، به تعلم قرآن و كتب مشغول شدم تا آن كه در سنه 1192 ـ هزار [و صد ]و نود و دو ـ در كاشان زلزله عظيمى شد و قريب به سه هزار نفر طعمه تيغ اجل شدند و سن حقير در آن وقت به پانزده سال رسيده بود .
و بعد از آن به اندك زمانى كريم خان داعى حق را لبيك اجابت گفت ، اغتشاش عظيم به اوضاع روزگار راه يافت و راه معاش بر خلايق مسدود گرديد و صرصر نا امنى ، دوحه اقبال مردم را درهم نورديد و مايه توكل از دست والد حقير رفت و امر گذران حقير مختل النظام شد و شيرازه اوراق علم از هم پاشيد [و] محافل و مجالس تعليم از معلم و متعلم تهى ماند .
و والده ماجده حقير ـ نوّر اللّه مرقدها و عطّر اللّه محتدها ـ مكرر مرا مى فرمودند كه : از ناهنجارى روزگار و ناسازى فلك دوار دغدغه به خاطرت نرسد كه آن كسى كه تو را به من لطف نموده، غم تو خواهد خورد و تو را مدد خواهد كرد . چون مكرر اين كلمات از آن دوحه اقبال صدور مى يافت، روزى از وى استفسار كردم كه معنى اين سخن كه مكرر مانند دُرّ خوش آب آويزه گوشِ هوش من مى نمايى چيست ؟ و سرّ اين سخن كدام است ؟ فرمودند كه : پيش از آن كه نطفه تو در صدف رحم من قرار گيرد ، شبى در خواب ديدم كه شخصى نورانى به نزد من آمد و مرا مخاطب به خطاب مرحمت اياب فرمود . من از جماعتى كه در خدمت آن جناب بودند پرسيدم كه : اين مرد جليل القدر كيست ؟ گفتند : اى كور باطن! آقاى خود را نمى شناسى ؟ ! اين مولاى غالب على بن ابى طالب عليه السلام است .

صفحه از 540