زندگي نامه خود نوشت ملا علي آراني - صفحه 526

به اين همه زحمات به اين ترتيب غريب نوشته شده باشد، به اتمام نرسد» . لهذا متردد شدم [و] بنا بر استخاره گذاشتم . آن عزم كه داشتم بد آمد ، لهذا عزم نوشتن جلد ثانى از قسم ثانى مقاصد را بر خود جزم كردم و در شب سه شنبه چهاردهم شهر ربيع الثانى سنه 1237 ـ هزار و دويست و سى و هفت ـ در وقت سحر شروع كردم در نوشتن آن جلد . اميد از كرم عميم خداوند عظيم، آن است كه توفيق اتمام كرامت فرمايد .

[ وقايع اتفاقيه سال 1237 ]

و در طى اين سال وقايع عجيبه بسيار اتفاق افتاد . از آن جمله در غروب آفتاب روز يكشنبه ششم شعبان اين سال باران و تگرگ عظيمى در اطراف كرمانشاهان باريد و سيلاب عظيمى برخواست و داخل شهر جديد شد و خانه ها [يى را] كه در سر راه بود خراب كرد ، پس داخل شهر قديم شد و آنچه خانه كه در راه آب سيل اتفاق افتاد، برداشته برد، با اثاث البيت و اموال و حيوانات و غيرها . از ثقه اى شنيدم كه هزار و ششصد خانه را خراب كرد و كتب علماى آن سرزمين به سيلاب اين حادثه ضايع شد . و شنيدم كه در يك خانه دو هزار تومان تقريباً از حيوانات مثل اسب و استر و غيرها به گرداب اين حادثه شدند ، و بر اين، قياس مى توان كرد .
و در قرب آن، بادى در سمت يزد وزيد و ريگ روان را بر سر چند پارچه ده ريخت، به نوعى كه مجموع اهل آن دهات در زير ريگ ماندند، از انسان و حيوانات و اموال و غير اينها، به نوعى كه كسى اثرى از آنها نديد .
و در ماه ذى قعده جمعى از طايفه بختيارى بر سر دهى از دهات فريدن ـ كه از توابع اصفهان است ـ رفتند . اهل آن ده كه قريب به صد نفر يا بيشتر بودند، پناه به برجى كه داشتند بردند و اسباب و فروش و ظروف و باروط ( باروت ) و خيك هاى روغن و غير اينها را نيز به آن برج بردند و آن برج سه مرتبه بود، هر سه مرتبه چوب پوش ، و يكى از آن طايفه بختيارى بته هيزم خشكى روشن نموده، از شكافِ در آن برج در ميان برج انداخت . آتش بر فروش و باروط و خيك هاى روغن افتاد [و] همه به يك بار روشن شدند . مرتبه اولِ برج روشن شد [و] آتش به مرتبه بالا سرايت كرده،

صفحه از 540