زندگي نامه خود نوشت ملا علي آراني - صفحه 535

[ اتمام نظم الدرة البهية ]

حقير اين استدعا را از ايشان پذيرفتم و شروع در نظم منظومه نمودم تا آن كه ـ بحمد اللّه وحسن توفيقه ـ در چاشتگاه يوم شنبه يازدهم شهر ربيع المولود سنه 1242 ـ هزار و دويست و چهل و دو ـ به اتمام رسيد و عدد ابيات آن مطابق تاريخ سال اتفاق افتاد ؛ الحمد للّه رب العالمين . اميدوارم كه خداوند عالم عمر و فرصت كرامت فرمايد كه شرح آن نيز به اتمام برسد ؛ إله الحق آمين .
و از اتفاقات حسنه اين سال اين بود كه گويا در ماه ذى قعده شبى در خواب ديدم كه در جوف خانه كعبه بودم و در آن جا مشغول نماز شدم و در بين نماز فكر مى كردم كه مصلّى در ميان خانه دو اعتبار دارد : به اعتبارى رو به خانه كعبه ايستاده است و به اعتبارى پشت به خانه كعبه ايستاده است ، و به اعتبار اول مطيع است و به اعتبار ثانى عاصى است . آيا اين نماز صحيح است يا فاسد ؟ در اين فكر بودم كه از خواب بيدار شدم .

حكايت

در اين سال در اوقاتى كه در قم بودم از يكى از طلاب كه اعتماد كاملى به وى داشتم شنيدم كه يكى از سادات و فضلاى قم كه از شاگردان مرحوم ميرزا ابوالقاسم قمى بود روزى در مجلس درس به مباحثه مبحث اجتماع امر و نهى قوانين اشتغال داشت كه يكى از طلاب كزاز در مجلس سيد حاضر گرديد و در اثناى مباحثه سيد اعتراض بر عبارت قوانين وارد آورد . سيد جوابى از آن گفتند ؛ باز آن طلبه اعتراض كرد و متقاعدتاً سخن به طول انجاميد و آن طلبه از مجلس بيرون [رفت] . چون روز ديگر شد سيد مذكور به مجلس درس حاضر شد احوال آن كزازى [را ]پرسيد . شاگردان گفتند : حاضر نيست، ندانستيم به كجا [رفت]؟ او را براى چه مى خواهى ؟ سيد فرمود كه : او را مى خواهم [تا] جواب شافى به وى بگويم . آن گاه آن سيد حكايت كرد كه در اين شب چون به خواب رفتم مرحوم ميرزا ابوالقاسم را در خواب ديدم، با من خطاب عتاب آميز فرمود كه چرا ديروز گذاشتى كه آن كزازى بر قوانين من بحث كند و جواب

صفحه از 540