او اطلاع بر سرّ رسانيده باشد . پس حضرت از استعداد و ترقى كميل از مقام نفس به دليل اطلاع بر سرّ خبر داد و تصديق قول او نمود .
قال عليه السلام : بَلى ، وَلكِنْ يترَشَّحُ عَلَيْكَ ما يَطْفَحُ مِنّي
«طفحَ الماءُ طفوحا» إذا امتلى حتّى ينصب . در اين فقره اشارت است به اهتمام در كتمان اسرار از اغيار و تصديق است به اين كه كميل مستعد اين مقام عالى هست لكن هنوز نرسيده ؛ زيرا كه رشح نور از صاحب كمال بر مستور قابل بايد شود نه بر غير قابل و اين كلام دلالت دارد به اين كه آن حضرت در مقام فرق بعد الجمع و بقاء بعد الفناء فى عين الجمع و صحو بعد المحو و تكميل و استقامت و تمكين است و كميل در مقام قلب و تلوين است و قابل ترقى است و هنوز به مقام بقاء بعد الفناء نرسيده و موجود به وجود هوهويى حقّانى نگشته تا ادراك حقيقت نمايد .
زيرا كه اگر آن حضرت در مقام استقامت و تمكين در ولايت كه مقام «فناء بعد البقاء فى عين الجمع» است ، نمى شد ، بلكه در ذات احديت مستغرق و در محو باقى مى ماند و به صحو رجوع نمى كرد و به مقام «فناء بعد البقاء» بر نمى گشت و از حق به خلق سفر نمى كرد ، وجود نداشت تا از وى شيئى طافح شود .
و همچنين كميل هر گاه در مقام ولايت مستغرق در عين جمع بود وجود نداشت تا شيئى بر وى ترشح نمايد و چون آن حضرت در مقام «بقاء بعد الفناء» موجود به وجود هوهويى حقانى ممكّن به نور احدىّ ذاتى بود ـ چنان كه رسول صلى الله عليه و آله فرمود : عليٌّ ممسوس في ذات اللّه۱ ـ /210/ در نزديك قيام آن حضرت به حق عبوديت اين نور احدى از وى طافح شود و بَر مستور سالك ترشح نمايد .
اى صاحب معرفت! ببين فرق و تفاوت ميان سرّ آن حضرت و سرّ كميل به چه غايت است . سرّ آن حضرت نور احدى ذاتى است و سرّ كميل نور مكاشفه و مطالعه ومشاهده است . پس سرّ كميل از اوايل و طوالع اسرار آن حضرت است نه از جلايل و حقايق وى .
1.كشف اليقين، علامه حلى ، ص ۶۸؛ حلية الأولياء، ابو نعيم اصفهانى ، ج۱ ، ص ۲۱.