شرح حديث حقيقت - صفحه 126

پس هيچ اشاره به چيزى نماند ؛ چنانچه حق تعالى مى فرمايد : «كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ * وَ يَبْقَى وَجْهُ رَبِّـكَ ذُو الْجَلَـالِ وَ الاْءِكْرَامِ»۱ و «كُلُّ شَىْ ءٍ هَالِكٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»۲ و مصداق اين معنى قول رسول اللّه صلى الله عليه و آله است كه : إنّ للّه سبعين ألف حجاب من نور و ظلمة لو كشفت لأحرقت سبحات وجهه ما انتهى إليه بصره من خلقه۳.
«حجاب ظلمانى» عالم جسمانى و «حجاب نورانى» عالم روحانى بود و اين فقره اشاره است به مقام فنا و بروز از وراى حجاب حجب صفات به عرصه كشف ذات و اين محض تنزيه ذات است از تعدد اسمائى و اين را مقام احديّت جمع ذات مى نامند .
و چون كميل استعداد وافر داشت و به سبب مرشد كامل نيز استعداد او قوّت بگرفت و به اهتزاز آمد ، اكتفا به اين جواب نكرد و دانست كه اين كشف گاهى حاصل مى شود و حال آن كه صاحبش در مقام تلوين است وبر مقام وحدت دلالت نمى كند مگر بالالتزام و اين كه ذات احديت هرگز از صفات لازمه خالى نيست .
فقال : زِدْني بيانا ؟
قال عليه السلام : مَحْوُ الْمَوْهُوم مَعَ صَحْوِ الْمَعْلُوم
يعنى /211/ «حقيقت» ازاله وجود خلق است در نزد تجلى وجود حق ، و «موهوم» امرى را گويند كه حقيقت نداشته باشد . و چون وجود خلق امرى زايل و موهوم و غير ذى حقيقت بود تعبير از آن به موهوم نمود و چون وجود حق تعالى ثابت و حقيقة الحقايق است و هيچ چيزى بى او ثابت نيست و حقيقت ندارد بلكه همه اشيا به او

1.سوره الرحمن ، آيه ۲۶ و ۲۷.

2.سوره قصص ، آيه ۸۸ .

3.بحارالأنوار، مجلسى ، ج ۵۵ ، ص ۴۵؛ المعجم الكبير، طبرانى ، ج ۶، ص ۱۴۸.

صفحه از 132