شرح حديث حقيقت - صفحه 125

قال : أَوَ مِثْلُكَ يُخَيِّبُ سائِلاً ؟!
استفهام به معنى نفى است ، يعنى من اگر اهل سؤال نيستم لكن تو اهل اجابت هستى و ديگر اين كه براى من بر تو حقّى مى باشد ؛ زيرا كه اگر من به هيچ وجه من الوجوه به «مسئول عنه» شعور نداشتم ، چگونه سؤال مى نمودم و طلب مى كردم و حال آن كه طلب مجهول مطلق محال است و شعور من به «مسئول عنه» دليل است بر اين كه استعداد ادراك آن دارم و تو ، هم كامل و هم مكمِّلى و بر مقتضيات استعدادات ، عالِم و مطلع و مخبرى . بر تو واجب است تكميل ناقص ، به حسب اقتضاى استعداد او . پس مرا از فيض خود محروم و بى نصيب مكن .
و لهذا آن حضرت جواب داد :
قال عليه السلام : الْحَقيقَةُ كشفُ سُبحاتِ الْجَلالِ مِنْ غَيْرِ إشارَةٍ
اين فقره جواب بر حسب رتبه سائل است ؛ زيرا كه سائل در مقام قلب است و مقام قلب مقام تجليات صفات است . و «جلال» عبارت است از احتجاب وجه باقى به حجب صفات ، چنان كه «جمال» عبارت است از نور وجه باقى بدون حجاب و «وجه باقى» عبارت است از ذات موجود با جميع .
و «سبحات» عبارت است از انوار و «انوار» عبارت است از تجليات صفات حجبِ وجه و اين انوار را «سبحات الجلال» مى نامند .
و قوله : «من غير إشارة» يعنى بدون اشاره ، هر قسمى از اشاره ]كه] باشد : عقليّه و روحيّه و غير اينها ؛ زيرا كه اشاره مشعر است بر اثنينيّت ؛ به جهت اين كه اشاره ، طرفين را لازم دارد و «كشف سبحات من غير إشارة» اشاره است به مقام فناء صرف واحد و احديت جميع ، يعنى «حقيقت» طلوع وجه باقى است به سبب رفع حجب صفات ، تا نفى نمايد سبحات وجه باقى ، كلّ ماسوا را .

شود با وجه باقى ، غير هالكيكى گردد سلوك و سير و سالك۱

1.گلشن راز ، شيخ محمود شبسترى ، ص ۴۹. در پاسخ از اين سؤال : كدامين نقطه را نطق است انا الحق چه گويى هرزه بود آن رمز مطلق كه شبسترى در جواب گويد : انا الحق كشف اسرار است مطلقبجز حق كيست تا گويد انا الحق تا آن كه به بيت مذكور در متن مى رسد.

صفحه از 132