بدرة المعاني (درة المعالي) في ترجمة اللئالي - صفحه 145

۱۷.بَطْنُ الْمَرْءِ عَدُوُّهُ .

۰.
شكم دشمن بود مر آدمى را
چه بايد غم خورى بيش و كمى را

۱۸.بُكْرَةُ السَّبْتِ وَالْخَمِيسِ بَرَكَةٌ .

۰.
صباح سبت و پنجشنبه ولى گفت
كه باشد بركت و يُمنش همه جفت

۱۹.بَلاَءُ الإنْسانِ مِن ۱ اللِّسَانِ .

۰.
بلاى مردم از دست زبان است
زبان در آدمى يكسر زيان است

۲۰.بَشَاشَةُ الْوَجْهِ ۲ عَطِيَّةٌ ۳ ثَانِيَةٌ .

۰.
نشان عمر ثانى تازه رويى است
نقيض آن عبوس و تند خويى است

۲۱.بِرُّكَ لا تُبْطِلْهُ بِالمِنَّةِ ۴ .

۰.
اگر نيكى كنى بشنو ز من هان
به بار منّتش باطل مگردان

حرف التاء

۲۲.تَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ يَكْفِيكَ ۵ .

۰.
توكل بر خدا كن در همه كار
كه بس باشد تو را اللّه غمخوار

1.مي : «في» ، و في هامشه : «من»

2.هامش آ : «المرء»

3.هامش مر : «عطيَّتُه»

4.آ، و هامش مى:لاتبطل بالمن ، وفي هامش آ: لاتبطله بالمن ـ لا تبطله بالمنّه .

5.آ ، جل : يكفِك .

صفحه از 185