بدرة المعاني (درة المعالي) في ترجمة اللئالي - صفحه 162

حرف الصاد

۱۱۹.صِدْقُ الْمَرْءِ نَجَاتُهُ .

۰.
بود در راستى و رستگارى
هميشه مرد و زن را رستكارى

۱۲۰.صِحَّةُ الْبَدَنِ ۱ فِي الصَّوْمِ .

۰.
نشان تندرستى روزه دارى است
ملازم شو كه كار اختيارى است

۱۲۱.صَبْرُكَ يُورِثُ الظَّفَرَ .

۰.
شكيبايى ظفر آرد همه بار
ظفر خواهى صبورى كن تو زنهار

۱۲۲.صَلاةُ اللَّيْلِ بَهَاءٌ فِي النَّهَارِ ۲ .

۰.
كسى كو شب نمازى مى گزارد
به روزش زو بها و نور دارد

۱۲۳.صَلاحُ الدِّينِ ۳ فِي ۴ السُّكُوتِ .

۰.
صلاح دين حقيقت در زبان است
سكوت اندر زبان سودى گران است

۱۲۴.صَلاحُ الإنْسَانِ فِي حِفْظِ اللِّسَانِ .

۰.
صلاح مردمان از مرد و از زن
همه حفظ اللسان آمد معيَّن

1.آ : المرء .

2.هامش آ : بهاء النهار ، هامش مر : بالنهار .

3.مى ، مر : البدن .

4.هامش آ : «في» ليس في بعض النسخ .

صفحه از 185