۱۴۳.طَالَ حُزْنُ مَنْ قَصُرَ ۱ رَجاؤُهُ .
۰.
بود نوميد را اندُه فراوان
غم و دردش ندارد هيچ درمان
۱۴۴.طَاعَةُ العَدُوِّ هَلاكٌ ۲ .
۰.
كسى كو مى برد فرمان دشمن
بود او باغض جان قاصد تن
۱۴۵.طَاعَةُ اللّهِ غَنِيمَةٌ .
۰.
غنيمت باشد اى مرد خردمند
كه باشى طايع امر خداوند
۱۴۶.طُوبى لِمَنْ لا أهْلَ لَهُ .
۰.
خنك آن را كه جانش نيست در بند
نه زن دارد به دنيا و نه فرزند
حرف الظاء
۱۴۷.ظُلْمُ الْمَرْءِ يَصرَعُه .
۰.
كسى كاندر زمانه ظلم كرده است
فلك زودش بيندازد سر و دست
۱۴۸.ظُلْمُ الْمُلُوكِ أسهَلُ ۳ مِنْ دَلاَلِ ۴ الرَّعِيَّةِ .
۰.
ستم از ظالم آسان تر كه بينى
رعيّت را دلال و خويش بينى
1.آ : طال .
2.مى : «الهلاك» ، هامش مر : هلاك .
3.آ ، مى ، جل ، مر : أولى .
4.آ : «خذلان» ، وفي هامشه : «دلال ـ دلالة» ، مر : ذلال .