بدرة المعاني (درة المعالي) في ترجمة اللئالي - صفحه 173

۱۸۵.قَدِّرْ فِي الْعَمَلِ ۱ تَنْجُ ۲ مِنَ الزَّلَلِ ۳ .

۰.
اگر اندازه گيرى كار و كردار
شوى ايمن نلغزى آخر كار

۱۸۶.قِيمَةُ الْمَرْءِ مَا يُحْسِنُهُ .

۰.
همه قيمت هنر دان اى خردمند
كه داند قيمت مرد هنرمند

۱۸۷.قَرِينُ الْمَرْءِ دَلِيلُ دِينِهِ .

۰.
دليل دين مرد آمد قرينش
قرينش بين مپرس از حال دينش

۱۸۸.قُرْبُ ۴ الأشْرَارِ مَضَرَّةٌ ۵ .

۰.
مشو با هيچ بد نزديك و همراه
كه از بد هم بدى بينى تو ناگاه

۱۸۹.قَسْوَةُ القَلْبِ مِنَ الشَّبَعِ .

۰.
شكم چون پر شود دل سخت گردد
چو دل شد سخت تن بدبخت گردد

۱۹۰.قَدْرُ المَرءِ مَا يَهُمُّهُ .

۰.
بود هر مرد را قيمت به همت
بجز همت ندارد مرد قيمت

1.قدِّر العمل .

2.هامش مر : صحِّح .

3.مر ، مى : «الذَّلَلِ» ، هامش آ : الذّلل ـ عن الزّلل .

4.آ : قربة .

5.مر : مُضِرَّةٌ .

صفحه از 185