۱۸۵.قَدِّرْ فِي الْعَمَلِ ۱ تَنْجُ ۲ مِنَ الزَّلَلِ ۳ .
۰.
اگر اندازه گيرى كار و كردار
شوى ايمن نلغزى آخر كار
۱۸۶.قِيمَةُ الْمَرْءِ مَا يُحْسِنُهُ .
۰.
همه قيمت هنر دان اى خردمند
كه داند قيمت مرد هنرمند
۱۸۷.قَرِينُ الْمَرْءِ دَلِيلُ دِينِهِ .
۰.
دليل دين مرد آمد قرينش
قرينش بين مپرس از حال دينش
۱۸۸.قُرْبُ ۴ الأشْرَارِ مَضَرَّةٌ ۵ .
۰.
مشو با هيچ بد نزديك و همراه
كه از بد هم بدى بينى تو ناگاه
۱۸۹.قَسْوَةُ القَلْبِ مِنَ الشَّبَعِ .
۰.
شكم چون پر شود دل سخت گردد
چو دل شد سخت تن بدبخت گردد
۱۹۰.قَدْرُ المَرءِ مَا يَهُمُّهُ .
۰.
بود هر مرد را قيمت به همت
بجز همت ندارد مرد قيمت
1.قدِّر العمل .
2.هامش مر : صحِّح .
3.مر ، مى : «الذَّلَلِ» ، هامش آ : الذّلل ـ عن الزّلل .
4.آ : قربة .
5.مر : مُضِرَّةٌ .