۲۲۶.هَيْهَاتَ مِنْ نَصِيحَةِ الْعَدُوِّ .
۰.
اگر خواهى تو پند بس گزينى
عجب كز پند دشمن خير بينى
۲۲۷.هَمُّ السَّعِيدِ آخِرَتُهُ ، وَهَمُّ الشَّقِيِّ دُنْيَاهُ .
۰.
غم هر نيك بخت از بهر عقباست
ولى بدبخت را اندوه دنياست
۲۲۸.هَلاَكُ الْمَرْءِ فِي الْعُجْبِ .
۰.
هلاك مرد ، عجب و خويش بينى است
به ترك عجب گفتن راه دينى است
۲۲۹.هَرْبُكَ مِنْ نَفْسِكَ أهَمُّ ۱ مِنْ هَرْبِكَ مِنَ الأسَدِ .
۰.
گريز از شومى نفست مهمتر
كه از شير عرين در گوشه برّ
۲۳۰.هسم ۲ الثَّرِيد غَيْرُ آكِلِهِ ۳ .
۰.
بسى ديدم ثريدى را كه كردند
نخوردند و به جا هشتند و رفتند
۲۳۱.هَلَكَ الْحَرِيصُ وَ هُوَ لاَ يَعْلَمُ .
۰.
فنا گردد حريص و خود نداند
حريصان را كسى مردم نخواند
۲۳۲.هِمَّةُ المَرْءِ قيمَتُهُ .
۰.
بود هر مرد را قيمت به همت
به همت مى توان دانست قيمت
1.آ ، مى ، جل ، مر : أنْفَعُ .
2.مى : «هَشْمُ» جل : «هاشِمُ» ، هامش آ : هاشم ـ هشيم .
3.مى ، : أكله ، هامش جل : هَشْمُ الثريد أكله! (لايوجد في مر) .