331
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3

۱۲۵۵.تاريخ الطبرىـ به نقل از حكيم بن جابر ـ: على عليه السلام به طلحه فرمود : «تو را به خدا ، مردم را از عثمانْ باز دار!» .
[ طلحه] گفت : به خدا سوگند ، اين كار را نمى كنم تا اين كه بنى اميّه به سوى حق باز آيند .

۱۲۵۶.تاريخ المدينةـ به نقل از كلبى ـ: عثمان به دنبال على عليه السلام فرستاد و او را سلام رساند و گفت : فلانى (يعنى : طلحه) مرا با تشنگى از پاى در آورْد! كشتن با اسلحه ، زيباتر از كشتن با تشنگى است .
على عليه السلام بيرون آمد و در حالى كه به دست مِسوَر بن مَخْرَمه تكيه داده بود ، بر طلحه وارد شد . طلحه تير مى انداخت و پيراهن هراتى به تن داشت . چون على عليه السلام را ديد ، از بالاى جايگاه ، كنار رفت و به او خير مقدم گفت .
على عليه السلام به او فرمود : «عثمان به من پيام داده كه او را با تشنگى از پاى در آورده ايد و اين نيكو نيست و من دوست دارم كه به او آب رسانده شود» .
طلحه گفت : به خدا سوگند ، پذيرفته نمى شود . حتّى اگر تو بگويى ، نمى گذاريم او بخورد و بياشامد .
على عليه السلام فرمود : «گمان نمى كردم كه با كسى از قريش درباره چيزى گفتگو كنم و او نپذيرد» .
گفت : به خدا سوگند ، اين كار را نمى كنم و تو ـ اى على ـ در اين باره كاره اى نيستى .
پس ، على عليه السلام خشمگينانه برخاست و فرمود : «به زودى خواهى دانست كه من در اين باره كاره اى هستم يا نه ...» . ۱
على عليه السلام در حالى كه دست بر شانه مِسوَر داشت ، بيرون آمد و چون به خانه اش رسيد ، به مسور رو كرد و فرمود : «آگاه باش كه به خدا سوگند ، [ طلحه] به عقوبتش مى رسد و منافعش براى ديگران است و دستانش از آن ، تهى مى ماند و ...» .
امام عليه السلام پسرش را با مشك آب به سوى عثمان روانه كرد .

ر . ك : ص 273 (شكستن توبه و پيمان) .

1.در نقل ابن سائب كلبى آمده است كه : «اى زاده زن حضرميّه! به زودى خواهى دانست كه در اين باره كاره اى هستم يا نه» .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
330

۱۲۵۵.تاريخ الطبري عن حكيم بن جابر :قالَ عَلِيٌّ لِطَلحَةَ : أنشَدَكَ اللّهُ إلّا رَدَدتَ النّاسَ عَن عُثمانَ ! قالَ : لا وَاللّهِ حَتّى تُعطي بَنو اُمَيَّةَ الحَقَّ مِن أنفُسِها . ۱

۱۲۵۶.تاريخ المدينة عن الكلبي :أرسَلَ عُثمانُ إلى عَلِيِّ رضى الله عنه يُقرِئُهُ السَّلامَ ويَقولُ : إنَّ فُلانا ـ يَعني طَلحَةَ ـ قَد قَتَلَني بِالعَطَشِ ! والقَتلُ بِالسِّلاحِ أجمَلُ مِنَ القَتلِ بِالعَطَشِ .
فَخَرَجَ عَلِيٌّ رضى الله عنه يَتَوَكَّأُ عَلى يَدِ المُسوّرِ بنِ مُخرَمَةَ ، حَتّى دَخَلَ عَلى ذلِكَ الرَّجُلِ وهُوَ يَتَرامى بِالنَّبلِ ، عَلَيهِ قَميصٌ هِرَويٌّ . فَلَمّا رَآهُ تَنَحّى عَن صَدرِ الفِراشِ ، ورَحَّبَ بِهِ .
فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ رضى الله عنه : إنَّ عُثمانَ أرسَلَ إلَيَّ أنَّكُم قَد قَتَلتُموهُ بِالعَطَشِ ، وإنَّ ذلِكَ لَيسَ يَحسُنُ ، وأنَا اُحِبُّ أن تُدخِلَ عَلَيهِ الماءَ .
فَقالَ : لا وَاللّهِ ، ولا نُعمَةَ عَينٍ ! لا نَترُكُهُ يَأكُلُ ويَشرَبُ .
فَقالَ عَلِيٌّ رضى الله عنه : ما كُنتُ أرى أنّي اُكَلِّمُ أحَدا مِن قُرَيشٍ في شَيءٍ فَلا يَفعَلُ ! !
فَقالَ : وَاللّهِ ، لا أفعَلُ ! وما أنتَ مِن ذلِكَ في شَيءٍ يا عَلِيُّ .
فَقامَ عَلِيٌّ رضى الله عنه غَضبانَ ، وقالَ : لَتَعلَمَنَّ بَعدَ قَليلٍ أكونُ مِن ذلِكَ في شَيءٍ أم لا ! ! ... [وفي روايةِ ابنِ السّائِبِ :] سَتَعلَمُ يَابنَ الحَضرَمِيَّةِ أكونُ في ذلِكَ مِن شَيءٍ أم لا ! !
وخَرَجَ عَلِيٌّ رضى الله عنه مُتَوَكِّئا عَلَى المِسوَرِ ، فَلَمَّا انتَهى إلى مَنزِلِهِ التَفَت إلَى المُسوّرِ فَقالَ : أما وَاللّهِ لَيصلَيَنَّ حَرَّها ، ولَيَكونَنَّ بَردُها وحَرُّها لِغَيرِهِ ، ولَتَترُكَنَّ يَداهُ مِنها صِفرا . وبَعَثَ ... ابنَهُ إلى عُثمانَ بِراوِيَةٍ مِن ماءٍ . ۲

راجع : ص 272 (نقض التوبة والمعاهدة) .

1.تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۴۰۵ ، شرح نهج البلاغة : ج ۱۰ ص ۵ ؛ الأمالي للطوسي : ص ۷۱۵ ح ۱۵۱۷ عن عبد الرحمن بن أبي عمرة الأنصاري .

2.تاريخ المدينة : ج ۴ ص ۱۲۰۲ ؛ الجمل : ص ۱۴۵ نحوه وراجع تاريخ الطبري : ج ۴ ص ۳۸۵ و۳۸۶ وشرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۱۴۸ و ص ۱۵۳ و۱۵۴ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی؛ مهریزی، مهدی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 61023
صفحه از 588
پرینت  ارسال به