سياست نيست ؛ بلكه خدعه ، نيرنگ ، فريب و به تعبير امام صادق عليه السلام ، «نكراء» است . ۱
از نگاه على عليه السلام ، حكومت ، چيرگى بر دل ها و تسخير خردها و عاطفه هاست ، نه رام سازى «تن»ها و سلطه بر افراد و چيرگى بر گُرده ها . چنان تفسيرى از حكومت ، چه نيازى به توسّل به ابزار نامشروع سياسى دارد . قدرت در نگاه او جز براى احقاق حق ، قداستى ندارد تا براى حفظ آن ، به شيوه هاى باطلْ چنگ بيفكند . تصرّف دل ها راهى جز استفاده صحيح از شيوه ها و راه سپردن بر اساس ارزش ها ندارد . سياست هاى نامشروع و باطل گرايانه ، شايد روزگارى كوتاه ، با جست و خيزْ سلطه بيافرينند و آن را ادامه دهند ؛ امّا هرگز دوام نخواهند آورد و براى مردم ، جز زيان ، چيزى نخواهند داشت كه :
لِلحَقِّ دَولَةٌ ولِلباطِلِ جَولَةٌ .۲حقّ را دولتى است ، و باطل را جولانى .
اصلاحات علوى
با اين نگرش به حكومت و حاكميت ، و با اين تفسير از سياست ، على عليه السلام زمام امور را به دست مى گيرد و بر اين اساس ، پس از دست يافتن به قدرت سياسى ، بى درنگ ، اصلاحات حكومتى را با شعار «عدالت اجتماعى و اقتصادى» آغاز مى كند . او هدف از پذيرش حكومت را «ايجاد اصلاحات و احقاق حقوق پايمال شده» اعلام كرده بود . على عليه السلام بر اين باور بود كه آنچه در روزگار پيش از وى و پس از پيامبر خدا روى داده ، جامعه را يكسر ديگرگون كرده است و ارزش ها ديگرسان