407
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3

در ديده مردم پارسا ، زشت ترين خوى زمامداران اين است كه بخواهند مردم ، آنان را دوستدار بزرگ منشى شمارند وكارهايشان را به حساب كبر و خودخواهى بگذارند ، و خوش ندارم كه در خاطر شما بگذرد كه من دوستدار ستودنم و خواهان ستايش شنودن . سپاس خداى را كه چنين نيستم ، و اگر ستايش خواه بودم ، آن را به خاطر فروتنى در پيشگاه خدا وا مى گذاردم ... .
پس به زبانى كه باگردنكشان سخن مى گويند ، با من سخن مگوييد ، و چنان كه از حاكمان تندخو ، كناره مى جويند ، از من كناره مجوييد ، و براى من ، ظاهرسازى و خودنمايى نكنيد ، و بر من گمان مبريد كه اگر حرف حقّى بگوييد ، پذيرفتنش بر من سنگين و دشوار است ، و خيال نكنيد كه من مى خواهم كه بزرگم شماريد ؛ چه ، آن كسى كه شنيدن سخن حق و يا نماياندن عدل بر او سنگين آيد ، اجراى حق و عدل ، بر وى سنگين تر مى نمايد .

و سرانجام ، از سخنان خود چنين نتيجه مى گيرد كه :
فَلا تَكُفّوا عَنّي مَقالَةً بِحَقٍّ أو مَشورَةً بِعَدلٍ ، فَإِنّي لَستُ فى نَفسي بِفَوقِ أن اُخطِئَ و لا آمَنُ ذلِكَ مِن فِعلي إلّا أن يَكفِيَ اللّهُ مِن نَفسي ما هُوَ أملَكُ بِهِ مِنّي .۱پس از گفتن حق يا رايزنى در عدالت ، خوددارى نكنيد كه من ، نه برتر از آنم كه خطا كنم ، و نه در كار خويش از خطا ايمنم ، مگر آن كه خداوند ، مرا كفايت كند كه از من بر آن تواناتر است .
امام على عليه السلام در اين كلام ، تصريح مى كند كه اگر كفايت خدايى و عصمت الهى نبود ، خطاكردن وى نيز ممكن مى نمود ، و با اين كه از مصونيت الهى برخوردار است ، از مردم مى خواهد كه شخصيت سياسى و معنوى اش مانع از انتقادكردن آنان نباشد و تأكيد مى كند كه اگر در حكومت او كارى را نادرستْ تشخيص دادند ، حتماً به او تذكّر دهند .

1.ر. ك : ج ۴ ص ۷۴ ح ۱۴۳۹.


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
406

افزونگويى نكنند . خود نيز با هر گونه مديحه سرايى ، به شدّت و با قاطعيت و علنى مبارزه مى كرد و بر ثناگويان ، طعن مى زد و از مردم مى خواست به پاس آنچه به عنوان وظايف الهى انجام داده است ، از او ستايش نكنند ، تملّق نپراكنند ، و به جاى اين همه ، اگر به برنامه هاى او انتقادى دارند و رفتار او را قابل نقد مى دانند ، خيرخواهانه بگويند و با او چونان جبّاران ، سخن نگويند .
جالب توجه و قابل تأمّل آن كه اميرمؤمنان عليه السلام ، اجازه انتقاد به خود را نه در شرايط عادى حكمرانى ، بلكه در بحرانى ترين ايّام زمامدارى ، يعنى در بحبوحه جنگ صفّين ، مطرح كرده است .
داستان بدين سان بود كه امام ، ضمن يك سخنرانى هيجان انگيز ، مطالبى را درباره حقوق متقابل رهبرى و مردم ، بيان كرد . يكى از ياران وى كه از اين سخنان ، سختْ هيجان زده شده بود ، ضمن اظهار فرمانبردارى ، به شيوه معمول ستايشگران ، به تفصيل ، از امام تمجيد و تعريف كرد . امام على عليه السلام ، بى آن كه تحت تأثير ستايش هاى او قرار گيرد و يا حتى شرايط حسّاس و بحرانى جارى را مدّ نظر قرار دهد ، در پاسخ آن همه ستايش ها مى فرمايد :
وإنَّ مِن أسخَفِ حالاتِ الوُلاةِ عِندَ صالِحِ النّاسِ أن يُظَنَّ بِهِم حُبُّ الفَخرِ ، ويُوضَعَ أمرُهُم عَلَى الكِبْرِ . وقَد كَرِهتُ أن يَكونَ جَالَ في ظَنِّكُم أنّي اُحِبُّ الإطراءَ وَاستِماعَ الثَّناءِ ، ولَستُ بِحَمدِاللّهِ كَذلِكَ ، وَلَو كُنتُ اُحِبُّ أن يُقالَ ذلِكَ لَتَرَكتُهُ انحِطاطاً للّهِِ سُبحانَهُ ... .
فَلا تُكَلِّموني بِما تُكَلَّمُ بِهِ الجَبابِرَةُ ، ولاتتَحَفَّظوا منّي بِما يُتَحَفَّظُ بِهِ عِندَ أهلِ البادِرَةِ ، ولاتُخالِطوني بِالمُصانَعَةِ ، ولاتَظُنُّوا بِي استِثقالاً في حَقٍّ قيلَ لي ، ولَاالتِماسَ إعظامٍ لِنَفسي ، فَإِنَّهُ مَنِ استَثْقَلَ الحَقَّ أن يُقالَ لَهُ أوِ العَدلَ أن يُعرَضَ عَلَيهِ كانَ العَمَلُ بِهِما أثقَلَ عَلَيهِ .۱

1.ر. ك : ج ۴ ص ۷۲ ح ۱۴۳۹ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی؛ مهریزی، مهدی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 61048
صفحه از 588
پرینت  ارسال به