علوم، شايسته است گفته شود: بحث درباره زندگى و حالات و صفات رجال دين، اگر از اين جهت باشد كه راوى حديث اند، موضوع علم رجال خواهدبود؛ و اگر از اين نظر باشد كه صاحب كتاب و تأليف و تصنيف اند، موضوع دانش فهرست نگارى را تشكيل مى دهد؛ و اگر از آن جهت باشد كه در نقل حديث استاد و صاحب اجازه اند، موضوع دانش مشيخه را فراهم مى كند؛ و اگر از آن جهت باشد كه اين رجال داراى كمالات فردى و آثار وجودى در ابعاد گوناگون سياسى و فرهنگى و اجتماعى و مانند آن هستند، موضوع علم تراجم خواهدبود.
هريك از اين چهار دانش، اگرچه در موضوع (يعنى بحث از حالات و صفات رجال دين) اشتراك دارند، ليكن پرواضح است كه جهت و زاويه بحث در هريك، با ديگرى تفاوت دارد. از اين رو، نقش و تأثير هركدام در علوم حديث، نيز متفاوت خواهدبود.
يادآورى اين نكته لازم است كه در نوشته هاى مربوط به علوم حديث، از مباحث فهرست شناسى و مشيخه شناسى راويان حديث با عنوان علمى مستقل يادنشده، ولى با توجه به اينكه هم از نظر غرض و هم از نظر موضوع با ديگر علوم تفاوت دارند، مى توان آنها را دانشهايى مستقل به شمار آورد.
نظر اهل سنّت در اقسام علوم حديث
همانگونه كه پيش از اين وعده داده شد، جهت روشنترشدن تفاوت دانشهايى كه با علوم حديث ارتباط دارند، لازم است نظرات اهل سنّت نيز مورد دقت قرارگيرد؛ بويژه كه تقسيم آنها از علوم حديث با تقسيم ما تفاوت دارد.
مؤلفان اهل سنّت، از گذشته دور، در موضوع علم الحديث، آثارى پديد آورده اند. ما در اينجا نظر برخى از آنها بويژه پيشگامان در اين موضوع را يادمى كنيم.
سيوطى به نقل از ابن اكفانى ۱ ، پس از تقسيم علم حديث به «علم حديث
1.شمس الدين محمدبن ابراهيم بن ساعد انصارى (م۷۹۴هـ.ق)، صاحب كتاب «إرشاد القاصد» در علوم حديث.