مراكز قدرت و ثروت. از مفاسد خلافت من عند غيرِ الله، يكى همين است كه حديث هم مورد سوء استفاده قرار مىگيرد. روشن است كه خليفه اى كه روات و ديگران زير دست او هستند، اگر قادر باشد، مىخواهد همه را به نفع خودش و خلافتش مورد بهره بردارى و استفاده قرار دهد. در آن روزگار، كسانى كه فاقد امانت دينى بودند، احاديث زيادى را به نام رسول الله (ص) جعل كردند و انداختند بر زبان روايت كنندگان حديث.
برخى از موارد جعل، به قدرى واضح و روشن است كه همه مى فهمند. مثلاً براى حديث نبوىِ «أنا مدينة العلم وعلىّ بابُها» كه هيچ كس در ميان شيعه و سنّى منكر آن نيست، ملحقى جعل كرده اند كه: «وابوبكرٍ سقفُها». شهر كه سقف ندارد. معلوم است كه اين ملحق، جعلى است.
جعل، اوّل به نفع خلفاى راشدين صورت مىگرفت؛ ولى بعدها كه بنى اميّه روى كار آمدند، به افتضاح كشيده شد. چه ها كه جعل نكردند! خدا شاهد است كه منبع و عمده انگيزه جعليّات در ميان اهل سنّت، همين هاست كه عرض كردم.
امّا در ميان شيعه، وضعيّت متفاوت است. امير المؤمنين(ع) چهار سال حكومت كرد، با آن قداست عجيب كه كسى جرأت نمىكرد از سرِ طمع، كارى براى او انجام دهد. رفتار او با برادر خودش معروف است. ديگر معنى ندارد كه كسى به خاطر طمع در آن حضرت، حديثى در فضيلت او جعل كند. بقيّه ائمه(ع) همه كه از نظر دنيوى، منشأ اثر نبودند تا كسى به طمعى، حديثى براى آنها جعل كند؛ فايده اى هم بر اين جعل، مترتّب نيست و اين خيلى بعيد است. آخر چه فايده دارد كسى جعل كند كه امام صادق(ع) فرمود: «التّيمّم ضربتان»؟ اين است كه جعل در احاديث شيعه خيلى كم است. چرا؛ يكى عدّه اى پيدا شدند و اينها معروفند كه دسّ مىكردند در احاديث. اينها شناخته شده هستند وائمه (ع) و اصحاب ائمّه، همه اينها را مىشناختند.