فصل ديگر، توثيق هاى عام را جمع كردم. توثيق هاى عام، جايى است كه يك عنوان كلّى در كار بوده استكه با آن عنوان كلّى، عدّه اى را توثيق كرده اند. مثلاً مؤلّف كامل الزيّارات در اول كتاب مى گويد كه من احاديث كتابم را از ثقات نقل مىكنم و مرحوم آية الله خويى - ره - همين را دليل توثيق روات اسانيد كامل الزّيارات قرار داده اند. بنده اينها را در يك فصل جداگانه مرّتب كردم كه اگر خدشه اى هم بر اين مبنا وارد شد، با دسته اوّل، مخلوط نشوند. فصل ديگر، اسامى كسانى است كه ابن ابى عمير و صفوان و بزنطى از آنها حديث نقل كرده اند. اين سه نفر را شيخ الطّائفه در كتاب «عدّة» اش (ونه در كتب رجالىاش» نام برده و گفته است: «عرفوا بين الإماميّة أنّهم لا يروون إلاّ عن ثقةٍ... در ميان اماميّه شناخته شده اند كه جز از ثقه روايت نمىكنند». البتّه اين سه نفر را قدر متيقّن گرفتيم؛ وگرنه ديگران هم هستند.
خوب، در اين فصل، من آمدم در اسانيد كتب اربعه تتّبع كردم و تمام كسانى را كه صفوان و ابن ابى عمير و بزنطى از آنها روايت كرده بودند، ضبط و ثبت كردم و سپس اينها را به سه دسته تقسيم كردم: دسته اوّل، كسانى كه بشخصه توثيق شده اند و طبعاً نام آنها در فصل اوّل بود و نيازى به تكرار نبود. دسته دوّم، آنها كه بالخصوص تضعيف شده اند. اين عدّه اندك اند؛ ليكن تضعيف آنها خاص است و توثيقْ عام. خاص، عام را تخصيص مىزند. دسته سوم هم كسانى هستند كه نه توثيق شده اند ونه درباره آنها مدحى هست. همه اينها را هم ضبط كرده ام.
در فصل آخر كتاب، رواتى را آورده ام كه درباره آنها مدحى وارد شده و انسان مىتواند از آن مدح، استنباط وثاقت كند؛ از آنها تعبير به «ثقه» نشده است، امّا چنين مدايحى درباره آنها رسيده است.
گمان مىكنم به اين ترتيب، بر همه ثقات، احاطه حاصل شده است، إن شاء الله. مگر آنكه چيزى از نظر افتاده باشد.