(مثل وقتى كه به توهّم آميخته مىشود). در گذشته، بسيارى امور را بديهى و بيّن مىدانستند وامروز، در علوم طبيعى، خلافش ثابت شده است. اين است كه نمىتوان گفت هرچه كه طبق عقل به نظر مىآيد، واقعى است.
احاديث صحيحى كه در عقايد وارد شده اند، كاملاً با عقل صحيح، مطابق اند و هيچ اشكالى هم ندارند؛ مگر يك جايى مثلاً اغراقى در كار باشد و انسان نتواند معنا را به درستى بفهمد كه اگر در قرآن و حديث و كلمات اهل فن تتبّع كند، آن هم روشن مىشود؛ إن شاء الله!
علوم حديث: يكى از مسائلى كه ما از اساتيدى مثل حضرت عالى، در زمينه شيوه كار مرحوم آية الله العظمى بروجردى شنيده ايم، آشنايى ايشان به احاديث و احكام و فقه عامّه است. به نظر شما شناخت احاديث اهل سنّت و تحقيق در آن، مى تواند تأثيرى در شناخت و درك صحيح از حديث شيعه داشته باشد؟
استاد تجليل: بله؛ مرحوم آية الله بروجردى به احاديث عامّه عنايت داشتند. مىدانيد بعضى از احاديث عامّه، در فقه شيعه (در معاملات وغير معاملات) «معمولّ به» است. اينها را انسان بايد بررسى كند وبشناسد؛ چون در فقاهت مؤثّر است؛ اگر از نظر سند هم اشكالى در اينها بود (ومثلاً روات مورد اطمينان نبودند)، «معمولّ به» بودن آنها در ميان فقها، ضعف اعتبار سند را جبران مىكند. اين از روشهاى آن بزرگوار بود و به آن، توصيه و عمل مىكرد.
ايشان همچنين موقعى كه به ما نحوه تأليف كتاب حديث را تعليم مىفرمود، يازده نكته را ذكر كرد كه بايد در تأليف احاديث فقهى و تدوين هر كتاب حديثى رعايت شود و از آن ميان، يك نكته اين بود كه بايد در هر مسئله اى، در ذيل خط (يعنى در پاورقى)، احاديث اهل سنّت هم درج شود. اين كار، قلّت احاديث