ابو صالح را نیز جزو کنیههای آن حضرت برشمارند؛ مثلاً محدّث نوری (م1320ق) در النجم الثاقب در این باره مینویسد:
الخامس عشر: «ابو صالح». ذكر فی ذخیرة الالباب۱أنه یكنی بأبی القاسم، و أبی صالح. و ان هذه الكنیة معروفة له عند الاعراب و البدو فانهم ینادونه بها عند التوسلات و الاستغاثات به و یذكرها الشعراء و الأدباء فی قصائدهم و مدائحهم.۲.
حایری(م1323ق) نیز در کتاب الزام الناصب به همین شهرت استناد جسته
و مینویسد:
التاسعة: أبو صالح، و هذه الكنیة معروفة عند الأعراب عند التوسلات
و الاستغاثات.۳.
قبل از بررسی عوامل بروز این انتساب یادآور میشود که در روایات و ادعیه منقول از ائمه، «صالح» در ترکیب «الخلف الصالح» به صورت لقب، گاه برای امام عصر به کار رفته است؛ مانند این روایت که از امام رضا علیه السلام نقل شده است:
حَدَّثَنَا صَدَقَةُ بْنُ مُوسی حَدَّثَنَا أَبِی عَنِ الرِّضَا قَالَ: الْخَلَفُ الصَّالِحُ مِنْ وُلْدِ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ هُوَ صَاحِبُ الزَّمَانِ وَ هُوَ الْمَهْدِیُّ.۴.
اما تعابیری از قبیل «رجل صالح»، «عبد صالح» و «العبد الصالح» در روایات شیعه به تصریح صاحبان کتب درایه و رجال از القاب امام کاظم علیه السلام است.۵
منشأ انتساب کنیه «ابو صالح» به امام عصر علیه السلام
در روایات منقول از معصومان، به عبارتی بر میخوریم که ظاهراً منشأ انتساب این کنیه به آن حضرت بوده است. برقی (م274 یا280ق) در المحاسن، در «باب إرشاد الضال عن الطریق»۶ و نیز شیخ صدوق (م381ق) در کتاب من لایحضره الفقیه به سند خود
1.. ظاهراً منظور محدث نوری کتاب ذخیرة الألباب و بغیة الأصحاب إلی کل علم فیه باب، اثر میرزا محمد بن عبد النبی النیشابوری الاخباری (م۱۲۳۳ق) است که صاحب الذریعه مینویسد من نسخهای از این کتاب را در کتابخانه حسینیة کاشف الغطا دیدهام. (الذریعة، ج۱۰، ص۱۴).
2.. النجم الثاقب، ص۱۷۲
3.. إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، ج۱، ص۴۲۵
4.. کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج۲، ص۴۷۵؛ نیز: إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۲۲۷
5.. رک: نقد الرجال، ج۵، ص۳۱۶؛ جامع الرواة، ج۲، ص۴۶۱ – ۴۶۳؛ الفوائدالرجالیة من تنقیح الرجال، ج۱، ص۳۹۹-۴۰۲؛ تلخیص مقباس الهدایة، ص۲۷۴.
6.. المحاسن، ج۲، ص۳۶۲و ۳۶۳؛ برقی در ادامه در تأیید این روایت، حکایتی را بدین شرح گزارش کرده است: قَالَ عُبَیْدُ اللهِ: فَأَصَابَنَا ذَلِکَ، فَأَمَرْنَا بَعْضَ مَنْ مَعَنَا أَنْ یَتَنَحَّى وَ یُنَادِیَ کَذَلِکَ. قَالَ: فَتَنَحَّى فَنَادی، ثُمَّ أَتَانَا فَأَخْبَرَنَا أَنَّهُ سَمِعَ صَوْتاً یُرَدُّ دَقِیقاً یَقُولُ الطَّرِیقَ یَمْنَةً، أَوْ قَالَ یَسْرَةً فَوَجَدْنَاهُ کَمَا قَالَ، وَ حَدَّثَنِی بِهِ أَبِی أَنَّهُمْ حَادُوا عَنِ الطَّرِیقِ بِالْبَادِیَةِ، فَفَعَلْنَا ذَلِکَ فَأَرْشَدُونَا، وَ قَالَ صَاحِبُنَا: سَمِعْتُ صَوْتاً رَقِیقاً یَقُولُ الطَّرِیقَ یَمْنَةً فَمَا سِرْنَا إِلَّا قَلِیلًا حَتی عَارَضْنَا الطَّرِیقَ.