گردند، هر كدام از اینها را مطابق كارش پاداش ده.
در چنین حکومتی صاحب نامی یا گمنامی، منشأ تعیین کنندهای برای پاداش و جزا نیست، بلکه تنها عملکرد نیک یا بد است که ملاک نظام ارزشی را رقم میزند:
ثُمَّ اعْرِفْ لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا أَبْلَی، وَ لَا تَضُمَّنَّ بَلَاءَ امْرِئٍ إِلَی غَیْرِهِ، وَ لَا تُقَصِّرَنَّ بِهِ دُونَ غَایَةِ بَلَائِهِ، وَ لَا یَدْعُوَنَّكَ شَرَفُ امْرِئٍ إِلَی أَنْ تُعْظِمَ مِنْ بَلَائِهِ، مَا كَانَ صَغِیراً، وَ لَا ضَعَةُ امْرِئٍ إِلَی أَنْ تَسْتَصْغِرَ مِنْ بَلَائِهِ مَا كَانَ عَظِیماً؛1.
سپس باید زحمات هر كدام از آنها را به دقت بدانی و هرگز زحمت و تلاش كسی از آنان را به دیگری نسبت ندهی و ارزش خدمت او را كمتر از آنچه هست به حساب نیاوری. و از سوی دیگر، شرافت و آبروی كسی موجب این نشود كه كار كوچكش را بزرگ بشماری. همچنین، حقارت و كوچكی كسی موجب نگردد كه خدمت پر ارجش را كوچك به حساب آوری.
در حاکمیت علوی، کارگزارانی که در جهت برنامهریزی گام برداشته و سازمان را به هدف نزدیکتر میکردند، سزاوار تشویق بودهاند و در دیگر سوی، آنان که به هر جهت سازمان را از رسیدن به اهداف منحرف کرده و یا بازداشتهاند با عکس العمل مناسب خویش مواجه میشدند و این دو گروه سزاوار برخوردی یکسان نبودهاند؛ که: «لا یَكُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِیءُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ»2. دلیل این امر، این است که ساختار روانی انسان به گونهای است که از تشویق لذّت برده، به کارهای نیک علاقه بیشتری پیدا میکند و انگیزهاش برای انجام آن دو چندان میشود. همچنین، از تنبیه روگردان است و آن عاملی است برای دوری وی از انجام اعمال زشت و ناپسند.
تشویق کارگزاران
حاکم اسلامی با اعمال تشویق، از عملکرد کارگزاران خدوم و صالح خود قدردانی میکند؛ به افراد غیر صالح و منحرف هشدار داده و با به کارگیری تنبیهی درخور اعمال آنان موضعی مناسب اتخاذ میکند. در غیر این صورت، «پس از مدت زمانی در افراد این احساس به وجود میآید که کارهای خوب بیپاداش مانده و کوششهای ارجمند بر باد میرود، و با این احساس، انگیزه کار بهتر و به کارگیری استعدادهای نهفته فلج شده و نظام