ظرافت در نکات بیان شده از اصول مدیریّت کلان است که در خور توجّه و تأمل است. این بخش از سیاست نامه علوی چندین نکته مدیریّتی دربردارد که عبارتاند از:
 1. اعتماد به نیروهای زیرمجموعه و واگذاری امور به آنان در اکثر موارد؛ با این استثنا که «قسمتی از کارها هست که باید شخصاً انجام دهی».
 یکی از اصول حاکم بر مدیریّت، پرهیز از جزئینگری است. مدیر موفّق فردی است که بر امور کلّی سازمان نظارت کرده و از هرگونه جزئی نگری بپرهیزد. در غیر این صورت، تمام انرژی خود را در جزئیات، هزینه میکند و سازمان از رسیدن به اهداف کلان باز میماند. از سوی دیگر، کارگزاران را از ابتکار عمل و خلاقیّت در امور باز میدارد.
 2. برشمردن کارهایی که باید فقط توسط والی انجام پذیرد.
 در این قسمت، حضرت دو کار را برمیشمرد:
الف. اجابة عمّالک بما یعیا عنه کتابک.
پاسخ دادن به کارگزاران؛ قطعاً پاسخگویی به سؤالها و نیازهای کارگزاران در حدّ دفتردار و منشی مدیر نیست و نیز برطرف کردن مشکلات آنان، از وظایف مدیر است؛
 زیرا مدیر، خود تعیین کننده وظایف و مسؤولیّتهای زیر مجموعهاش است. پس آن گاه
 که مشکلی پیش آمده و یا نیازی مطرح باشد، مغز متفکر نظم دهنده اولیّه باید در صدد
 رفع آن بکوشد. نکته مدیریّتی برآمده از این بخش، عدم هم سطحی نیروهای دفتری با کارگزاران است.
ب. إصدار حاجات الناس عند ورودها علیک بما تحرج به صدورک اعوانک.
برآوردن نیازهای مردم در صورتی که کارکنان زیرمجموعه از عهده آن برنیایند؛ مدیر باید حضور مردمی داشته باشد و با مشکلات مردم اجتماعش زندگی کند، آنان را دریابد و از نزدیک نظارهگر حلّ مشکلات شان باشد و در اموری که از عهده کارگزارانش برنیاید، خود باید رأسا اقدام کند.
ج. خلاقیّت و نو آوری
خلاقیت، پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است و نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. به عبارت دیگر، خلاقیّت به قدرت ایجاد اندیشههای نو اشاره دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است. همان گونه که از تعاریف نتیجه میشود، خلاقیّت لازمه نوآوری است و تحقّق نوجویی وابسته به خلاقیّت است. اگر چه در عمل نمیتوانیم این دو را از هم متمایز سازیم، ولی میتوانیم تصور کنیم که خلاقیّت بستر رشد و