و مروه نوشته نمیشود؛ در حالی كه سعی جهت انجام حج و عمره از واجبات غیر قابل انكار است. روایات اسباب نزول،1 حاكی از آن است كه عروة بن زبیر (م96ق)
_ كه یكی از هفت فقیه شهر مدنیه بود _ فهم نادرستی از این آیه داشت. در این
مورد از خالهاش عایشه سؤال كرد و عایشه پاسخ او را از طریق بیان سبب نزول آیه
داد، مبنی بر این كه بعضی از صحابه در سعی میان صفا و مروه احساس گناه میكردند، و با توجه به آلودگی آن دو مكان به بتهای مشركان، برای برخی این تصور پیش آمد كه سعی با وجود آن بتها، نوعی تعظیم و تقدیس بتها محسوب شده و جایز نیست.2.
از ابوبكر نقل شده كه این آیه ردّ بر دو گروه است:
گروه اول، كسانی كه از طواف میان صفا و مروه به دلیل آن كه از سنّتهای جاهلیت است و به خاطر وجود دو بت معروف، امتناع كردند. گروه دوم، كسانی بودند كه از طواف صفا و مروه به دلیل آن كه در قرآن كریم نیامده، امتناع ورزیدند.3
به نظر میرسد با آن كه اخبار سبب نزول ماجرای مربوط به آیه را با تفصیل كامل در اختیار مفسران قرار میدهد و قرینه مناسبی برای فهم سریع آیه است؛ اما چنان نیست كه فهم آیه لزوماً متكی به آن اخبار باشد و قرآن خود بیان كننده این آیه نباشد و ندانستن سبب نزول آیه مفسر را در فهم آیه دچار خطا كند. اما ظاهر آیه در دلالت خود مشكلی ندارد؛ چون فقط از روا بودن سعی سخن میگوید و در مقام بیان وجوب یا استجباب نیست و با هر دو سازگار است. جالب آن است كه وقتی عروه از عایشه پرسید که پس طواف نكردن اشكال ندارد، عایشه پیش از اشاره به سبب نزول چنین میگوید: «كلّا لو كان كما تقول لكانت فلاجناح علیه أن لایطّوّف بهما...».
معنای سؤال در صورتی درست بود كه آیه میفرمود: گناهی بر او نیست كه طواف نكند. عایشه بر وجوب سعی تأكید كرده و میگوید پیامبراكرم صلی الله علیه و آله فرمود:« خذوا عنّی مناسككم». رسول خدا صلی الله علیه و آله، طواف میان صفا و مروه را واجب كرده و كسی حق ندارد طواف میان آن دو را ترک كند.۴
1.. اسباب النزول شش روایت گوناگون ذیل این آیه آورده است.
2.. صحیح البخاری، کتاب الحج، باب وجوب صفا و مروه و کتاب التفسیر، سوره بقره باب «انَّ الصفاء المروه...» شماره ۴۲۲۵؛ نیز ر.ک: مجمع البیان، ج۱، ص۲۴۰؛ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۱۹۸- ۲۰۰؛ جامع الأحکام، ج۲، ص۱۷۸، ۱۸۴
3.. رسالة العجاب، احادیث ۴۳۹۵، ۴۴۹۶؛ صحیح البخاری، ج۳، ص۴۹۷، رقم۱۶۴۳؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۲۸، رقم۱۲۷۷
4.. المدخل لدراسة القرآن الکریم، ص۱۲۶- ۱۲۷.