مطلع الصباحتين و مجمع الفصاحتين - صفحه 184

633ق، اختلافات فرقه اى در اصفهان چندان بالا گرفت كه شافعيان به مغولان پيشنهاد كردند كه چنانچه با ورود به اصفهان دست به كشتار حنفيان بزنند، آنان دروازه هاى شهر را به روى ايشان مى گشايند. امّا مغولان با ورود به اصفهان، حنفيان و شافعيان را يكسان به دم تيغ سپردند. ۱
از اينجا معلوم مى گردد كه شيخ اسعد در دستگاه خجنديان اصفهان بوده و با تصميم آنها مبنى بر تسليم شهر به مغولان، مخالفت نموده است.
شيخ اسعد در مقدمه همان كتاب، در ادامه مى نويسد كه بعد از بازداشت، به طريقى معجزه آسا از زندان آزاد گرديد و بدون توجّه به اهل و عيال و مال و منال، راهى عتبات عراق و پابوسى آستان اميرالمؤمنين(ع) در نجف اشرف گرديد.
از طرف ديگر مى دانيم كه او در صفر 635ق، در بغداد با ابن طاووس ملاقات داشته است. پس هجرت او به نجف در اوايل سال 635 يا اواخر 634 صورت گرفته است و بعد از آن، كتاب حاضر را تأليف نموده است.
پس از اين تاريخ، از سرگذشت وى اطّلاعى در دست نيست و مورّخان، تاريخ وفات وى را 640ق، بدون ذكر محل درگذشت، ياد كرده اند.
شيخ اسعد فرزندى داشته اهل علم به نام معزالدين على بن اسعد بن عبد القاهر شفروه اصفهانى كه ابن فوطى فقط نام وى را ذكر نموده است. ۲
آنچه مسلّم است شيخ اسعد پيرو مذهب شيعى و از شيفتگان خاندان عصمت بوده است. سه نفر از بزرگان شيعه از وى نقل روايت مى كنند، بدين اسامى: رضى الدين بن طاووس حلّى، خواجه نصيرالدين طوسى و كمال الدين ابن ميثم بحرانى.
در اغلب منابع او را استاد خواجه نصيرالدين طوسى ذكر نموده اند، امّا اينكه خواجه چه درسى در نزد وى تحصيل نموده، اشاره اى بدان نشده است.
  185

1.دايرةالمعارف تشيع: ۲/۲۱۸

2.مجمع الآداب، ابن فوطى: ۵/۳۴۲ (شرح حال ۵۲۲۱).

صفحه از 199