113
مناظره‌های آموزنده

انكار خدا از نادانى است‏

الهى : انكار آفريدگار از نادانى است و نه دانايى . انسان عاقل ، اگر تنها براى چند دقيقه، نظام بدن را در نظر بگيرد، مى‏فهمد كه اين نظامِ بى كم و كاست و دائمى ، يك ناظم دارد و همان كس كه اين جهان را به وجود آورده ، ناظم آن است .
اى ابوشاكر! تو به من گفتى كه تو و من، هر دو ، خداى خود را مى‏سازيم و منظورت از اين گفته ، اين بود كه خداى ما به وسيله خود ما ساخته مى‏شود، با اين تفاوت كه تو خداى خود را با ابزار نجّارى با چوب مى‏سازى و يا با ابزار حجّارى از سنگ مى‏تراشى و من ، خداى خود را از انديشه‏ام به وجود مى‏آورم .

خداپرستى ، موهوم‏پرستى نيست‏

الهى : بين خداى من و تو يك تفاوت بزرگ هست و آن ، اين‏كه : پيش از آن‏كه تو ابزار نجّارى يا حجّارى را به دست بگيرى و شروع به كار كنى، خداى تو وجود ندارد ؛ ولى خداى من قبل از اين‏كه من انديشه خود را به كار بيندازم ، وجود دارد .
من خداى خود را از انديشه خود بيرون نياورده‏ام ؛ چون خداى من، پيش از انديشه من وجود داشته است . كارى كه من كرده‏ام و مى‏كنم ، اين است كه با به كار انداختن انديشه خود، خدا را بهتر مى‏شناسم و به عظمت او بيشتر پى مى‏برم .
هنگامى‏كه تو به صحرا مى‏روى و يك كوه بزرگ را مى‏بينى و در صدد بر مى‏آيى كه آن را بهتر بشناسى ، آيا من مى‏توانم بگويم كه تو با دست خود ، آن كوه را به وجود آورده‏اى و يا به وسيله انديشه‏ات آن را ساخته‏اى ؟
كوه ، قبل از تو وجود داشته و بعد از تو نيز خواهد بود و تو تنها مى‏توانى آن را بهتر بشناسى . تازه ، اين شناسايى هم محدود به ميزان معرفت توست .
تو نمى‏توانى كوه را به خوبى بشناسى ؛ چون دانايىِ تو به اندازه‏اى نيست كه بتوانى به مبدأ پيدايش آن پى ببرى و بفهمى كه پايان آن ، چه وقت است و از چه موادى تشكيل شده و در ميان آن و يا در اعماق آن ، چه معادنى وجود دارد و آن معادن چه فوايدى براى انسان دارند .
اگر تو آن قطعه سنگ را كه از آن ، بت مى‏تراشى ، مى‏شناختى ، به اين آسانى منكِر وجود خداوند نمى‏شدى و [ به من ] نمى‏گفتى كه من خداى خود را از انديشه‏ام به وجود آورده‏ام . تو ، چون سنگ را نمى‏شناسى ، تصوّر مى‏كنى كه او مطيع دست‏هاى توست و تو مى‏توانى آن را به هر شكلى كه ميل دارى ، بتراشى، در صورتى كه اين سنگ از آن جهت قابل تراش است كه خداوند [ در هنگامى‏كه ابتداى آن را نمى‏توان شناخت ،] آن را از يك مايع [ خاصى ] به وجود آورده است، تا اين‏كه تو امروز مى‏توانى آن را بتراشى ، و گرنه چون شيشه در دست‏هاى تو مى‏شكست .
مادّى : مگر سنگ ، از مايع ساخته شده است ؟
الهى : آرى .
ابوشاكر قاه قاه خنديد ، به طورى كه يكى از شاگردان امام ، خشمگين شد و خواست به او پرخاش نمايد ؛ ولى امام مانع شد و گفت : بگذار بخندد .
مادّى : من ، از اين جهت مى‏خندم كه تو مى‏گويى سنگ با آن سختى‏اش ، از آب ساخته شده است!
الهى : من نگفتم كه سنگ از آب ساخته شده ؛ بلكه گفتم سنگ در آغاز ، مايع بوده است .
مادّى : مگر چه فرقى مى‏كند؟ مايع ، همان آب است .
الهى با شكيبايى اظهار كرد : چيزهايى وجود دارد كه مايع‏اند ؛ ولى آب نيستند، و يا [ اگر آب باشند ،] آب خالص نيستند .
سنگ هم در آغاز ، مايع بود ؛ اما نه چون آب، هرچند مانند آب ، روان بود و حرارتى زياد از آن برمى‏خاست و قدرت خداوند، رفته‏رفته از حرارت آن مايع كاست و به قدرى سرد شد كه به شكل جامد در آمد و اگر در معرض حرارت زياد قرار بگيرد ، تغيير شكل مى‏دهد و باز به شكل مايع در مى‏آيد .


مناظره‌های آموزنده
112

بطلان فرضيّه حيات خود به‏خودى‏

الهى : اى ابوشاكر! تو گفتى : هر چه در اين جهان به وجود مى‏آيد ، همانند علف خودرو به خودى خود ايجاد مى‏شود و آفريدگار ندارد ؛ اما فكر نكردى كه علف در صحرا تا وقتى تخم نداشته باشد [ و شرائط روئيدن آن فراهم نگردد ] ، نمى‏رويد .
اگر تو اهل دانش بودى، مى‏دانستى كه حكمت نمى‏پذيرد پديده‏اى به خودى خود موجود شود ؛ بلكه نيازمند به آفريدگار است، خواه آن پديده جماد باشد ، يا گياه و حيوان .
اگر دانشمند بودى، مى‏دانستى كه در بين حكماى مكتب‏هاى مختلف ، حتى يك نفر هم وجود نداشته كه به آفريدگار معتقد نباشد . آنچه به ظاهر موجب مى‏شود كه تصوّر گردد بعضى از حكما به خالق عقيده نداشته‏اند ، اين است كه آفريدگار را به نامى غير از «اللَّه ( خدا ) » خوانده‏اند ، و گرنه حتى آنهايى كه به طور كلّى خدا را انكار كرده‏اند ، باز در حكمت خود، به مبدأى عقيده دارند و نمى‏توانند از عقيده داشتن به مبدأ ، بى‏نياز باشند .۱

1.نهايت چيزى كه مادّيين مى‏گويند ، اين است كه : موجودى به نام مادّه يا انرژى ، هميشه در جهان وجود داشته كه مبدأ هستى با شكل فعلى گرديده است. بنابراين ، مادّيين نيز به «خدا» ، يعنى موجودى كه هميشه وجود داشته و جهان هستى را با شكل فعلى به وجود آورده ، معتقد هستند . چيزى كه هست ، مى‏گويند : پديدآورنده جهان هستى با اين شكل علمى و حساب شده ، موجودى فاقد عقل و شعور و اراده به نام «انرژى » است . بنابراين ، تفاوت خداپرست و مادّى ، در اين است كه اوّلى معتقد به خدايى با شعور و اراده ، و دومى معتقد به خدايى بى‏شعور و اراده (مادّه يا انرژى ) است ، هر چند هر دو معتقد به خدايند .

  • نام منبع :
    مناظره‌های آموزنده
    سایر پدیدآورندگان :
    غیوری، سید مجتبی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 143497
صفحه از 162
پرینت  ارسال به