نقش خداپرستى در زندگى انسان
امام پس از مقدارى صحبت، سخن را به نقش خداپرستى در زندگى انسان كشاند :
الهى : حالِ كسى كه در زندگى ، خدا را نمىپرستد ، مانند كسى است كه در يك لحظه حس بينايى و شنوايى و بساوايى را از دست بدهد . او نمىداند كه به كجا برود و چه بكند و بر چه چيزى تكيه نمايد ؟۱
نقش خداپرستى در زندگى ، آن قدر ضرورى است كه در زندگى جانوران نيز پرستش هست و آنها هم از پرستش خداوند ، بىنياز نيستند و اگر ما زبان آنها را مىفهميديم ، مىتوانستيم درك كنيم كه آنها نيز خدا را مىپرستند .
خداپرستى جانوران و گياهان
الهى : ... من نمىگويم كه جانوران از لحاظ پرستش خداوند، عقيدهاى مانند ما دارند ؛ ولى ترديد ندارم كه آنها مطيع قواعد يك مبدأ هستند و از آن قواعد ، صميمانه اطاعت مىكنند .
حتى گياهان هم خدا دارند و با شعور گياهى خود، از احكام خداوند پيروى مىنمايند ، و گرنه به اين صورت كه مىبينى ، داراى زندگى منظم نبودند . در ميان يكصد و پنجاه طبقه گياهان۲ كه خداوند به وجود آورده و هر طبقه به انواعى تقسيم مىشود، يك گياه را نمىبينى كه زندگى نامنظم داشته باشد .
من مىدانم كه تو نمىتوانى اينهايى را كه من مىگويم ، بپذيرى و شايد نمىتوانى آنچه را مىگويم ، بفهمى ؛ زيرا براى درك بعضى از مسائل ، لازم است حداقل مقدمات علم را طى كرد تا عقل آدمى قدرى پرورش يابد و نيرومندتر از دوره نادانى شود و آماده براى فهم بعضى از مسائل گردد .
1.زيرا جهان منهاى خدا ، كالبدى است بى روح و بى شعور و بى هدف و به همين خاطر ، دانشمندانى كه جهانبينى مادّى دارند (مانند سارتْر) هستى را بىمعنا و فاقد شعور معرفى مىكنند . روى اين اساس، انسان هم كه جزئى از جهان هستى است ، نمىتواند هدف داشته باشد و لذا مىبينيم كه بشر قرن بيستم ، در اوج ترقّى علم و صنعت، فلسفهاش به پوچى منتهى مىشود .
2.امروز هم علم گياهشناسى، گياهان را به يكصد و پنجاه طبقه بزرگ تقسيم مىكند و هر طبقه داراى انواع و دستههايى است . (م)