119
مناظره‌های آموزنده

مرگ‏هاى ناگهانى‏

الهى : كسى كه خودكشى مى‏كند ، بر خلاف قانون خداوند عمل مى‏نمايد ؛ زيرا خداوند [ به خاطر مصالحى كه فلسفه آفرينش بشر است ،] به ما دستور داده كه در حفظ جان خود بكوشيم، و يكى از راه‏هاى حفظ جان ، اين است كه در خوردن و نوشيدن ، افراط نكنيم ؛ زيرا در اين صورت ، انسان عمر طبيعى خود را به انتها نمى‏رساند، و به همين جهت جدّ من فرمود : «شكم خود را قبر جانوران نكنيد » .
مادّى : مقصود از اين سخن چيست ؟
الهى : يعنى از خوردن گوشت زياد بپرهيزيد .
مادّى : من گوشت دوست دارم و نمى‏توانم از خوردن آن اجتناب كنم .
الهى : نفرموده كه به طور كلّى گوشت نخورى . از زياد خوردن آن پرهيز نما .
مادّى : چرا ؟
الهى : براى اين‏كه خوردن گوشت زياد ، در بعضى از اشخاص موجب مرگ ناگهانى (سكته) مى‏شود .
مادّى : اين اوّلين بار است كه چنين حرفى را مى‏شنوم!
الهى : نگفتم كه خوردن گوشت ، موجب مرگ ناگهانى است ؛ بلكه گفتم زياد گوشت خوردن ، آن هم در بعضى از افراد [ كه مزاجشان آمادگى دارد ، موجب آن مى‏شود] . بنابراين ، ممكن است كسى گوشت زياد بخورد و به مرگ ناگهانى نميرد .
مادّى : مقصود شما از مرگ ناگهانى (سكته) چيست ؟
الهى : شخص ، به ظاهر سالم است ؛ ولى واقعاً بيمار . ناگهان بيهوش مى‏شود و مى‏ميرد .
مادّى : آيا ممكن است كه انسان به ظاهر ، سالم و در واقع ، بيمار باشد ؟
الهى : آرى . كسانى هستند كه واقعاً بيمارند ؛ ولى در خود اثرى از آن احساس نمى‏كنند .
مادّى : من نمى‏توانم بپذيرم كه انسان بدون اين‏كه [ ظاهراً ]بيمار شود ، [ ناگهان‏] بميرد . آرى ؛ ممكن است كه در جنگ يا نزاعى ديگر كشته شود .
الهى : تو تا چيزى را نبينى ، وجودش را نمى‏پذيرى و چون تا امروز نديده‏اى كه كسى به مرگ ناگهانى بميرد ، باور نمى‏كنى كه آدمى [ بدون اين‏كه ظاهراً بيمار باشد ،] ممكن است ناگهان بميرد ؛ ولى بدان كه سه گونه مرگ ناگهانى وجود دارد : يكى ناشى از مغز، ديگرى ناشى از قلب ، و سومى ناشى از خون .۱
مادّى : چرا مغز و قلب و خون ما، يك‏مرتبه ما را نابود مى‏كنند ؟
الهى : هر نوع مرگ ناگهانى ، در مرحله آخر ، ناشى از غلظت خون است و غلظت خون هم ناشى از خوردن گوشت زياد و ساير غذاهاى قوّت‏دار است ، در صورتى‏كه در خوردن آن افراط نمايند .
بعد از اين‏كه خونْ غليظ شد ، عوارض مرگ ناگهانى در مغز، يا قلب و يا در خود خون به وجود مى‏آيد و انسان را نابود مى‏سازد .
در ميان قبائل عرب صحرانشين ، ديده نشده كه كسى در اثر مرگ ناگهانى (سكته ) بميرد ؛ براى اين‏كه آنها گوشت و ساير غذاهاى مقوّى را كم مصرف مى‏كنند و بعضى از قبائل نيز گوشت نمى‏خورند ، مگر سالى يك‏بار [ ، آن هم ]در مكه به هنگام حج .
چندنفر را درمدينه مى‏شناسى‏كه سنّ‏آنها به‏صد سال رسيده باشد؟
مادّى : كسى را نمى‏شناسم كه صدساله باشد .
الهى : در همين شهر ، زمانى‏كه مردم در خوردن گوشت و ساير غذاهاى مقوّى افراط نمى‏كردند ، مردان و زنان صدساله وجود داشتند ؛ ولى هم‏اكنون [ تنها]اگر به صحراهاى اطراف مدينه كه محلّ سكونت قبائل است ، بروى ، مشاهده مى‏كنى كه بين آنها مردان و زنان صدساله يافت مى‏شوند .
غلظت خون در بعضى از اشخاص ، موجب مرگ ناگهانى (سكته) مى‏شود ؛ ولى در اكثر مردم ، سبب پيرى زودرس مى‏گردد و آنها را پيش از اين‏كه عمر طبيعى‏شان به پايان رسد ، مى‏ميراند .

1.طبق اطلاعاتى كه امروزه پزشكان دارند ، مرگ ناشى از سكته به سه علت كلّى روى مى‏دهد : اوّل ، اين‏كه در مغز، لخته‏اى جلوى خون را بگيرد، يا اين‏كه خونريزى مغزى روى بدهد. دوم ، اين‏كه در قلب ، لخته‏اى جلوى خون را بگيرد واكسيژن به يك قسمت قلب نرسد ، يا بر اثر پاره شدن رگ، يك قسمت از سلول‏هاى قلب از غذا محروم گردد. و سومين علت سكته ، از خون است ، به اين ترتيب كه لخته‏اى از خون‏در هنگام گردش خون، يك رگ را مسدود مى‏كند كه در اين صورت ، خون به سلول‏هايى كه از آن رگ تغذيه مى‏كنند و در ماوراى محلّ انسداد قرار گرفته‏اند ، نمى‏رسد .(م )


مناظره‌های آموزنده
118

فلسفه مرگ‏

الهى : يكى از قواعدى كه در نظر افراد نادان ، بدون مصلحت و حتى زيانبار جلوه مى‏نمايد ، مرگ است ؛ ولى مرگ آدمى ، بر اساس مصلحت است و اگر مرگ نباشد نوع بشرْ منقرض خواهد شد و دانشمندانى كه در قديم، در صدد بر آمدند تا مرگ را از بين ببرند ، اشتباه مى‏كردند و من به دانشمندان آينده توصيه مى‏كنم كه در صدد بر نيايند تا مرگ را از بين ببرند .۱
چند لحظه فكر كن . فرضاً مرگ [طبيعى ]وجود ندارد و آدمى مى‏داند كه هميشه زنده خواهد بود . در اين صورت ، ستمگران در صدد برمى‏آيند كه اموال ديگران را تصاحب كنند تا در زندگى نامحدود خود ، پيوسته ثروت داشته باشند و چون ضعفا در مقام مبارزه با آنها برآيند، آنها را نابود مى‏سازند و چون نيرومند بودن، نسبى است، افرادى كه داراى قدرت بيشتر هستند، نيرومندانِ درجه دوم را نابود مى‏كنند و سپس بين نيرومندانى كه در يك درجه‏اند ، پيكار شروع مى‏شود تا بالاخره آن‏كه از همه نيرومندتر است ، باقى مى‏ماند و به فرض، آن شخص هرگز نميرد و تا پايان جهان باشد ، نوع بشر منقرض گرديده است .
و اگر فرضاً در صورت نبودن مرگ، نوع بشر از بين نرود، در مدّتى كوتاه - كه شايد از چندين صد سال تجاوز نكند - شماره انسان‏ها آن‏قدر زياد مى‏شود كه نوع بشر نه فقط تمام جانوران را مى‏خورد، بلكه براى رفع گرسنگى ، همنوع خويش را نيز خوراك خود مى‏كند .
مادّى : گفتار تو درباره مرگ ، مرا حيران كرد!
الهى : براى چه ؟
مادّى : از گفتار شما اين طور فهميده مى‏شود كه ما هر چه زودتر بايد خودكشى كنيم ؛ زيرا مصلحت خداوند ، اين است كه آدمى بميرد . بنابراين هر چه زودتر، بهتر !

1.فرمايش امام عليه السلام ما را به ياد الكسيس كارل انداخت كه مى‏خواست مرگ را از بين ببرد و در آن راه ، گام‏هاى مؤثّرى هم برداشت؛ ولى بعد پشيمان شد و كارهاى مربوط به از بين بردن مرگ را ترك نمود .(م )

  • نام منبع :
    مناظره‌های آموزنده
    سایر پدیدآورندگان :
    غیوری، سید مجتبی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 134970
صفحه از 162
پرینت  ارسال به