لبخند امام عليه السلام !
امام لبخندى زد و فرمود : مىترسى كه من در پاسخ آنها بمانم ؟
گفتم : نه ، واللَّه! بيم ندارم و اميدوارم كه خداوند شما را بر آنها پيروزى دهد .
امام فرمود : مىدانى مأمون كِى از اينكار خود ، پشيمان مىشود ؟
گفتم : نه .
امام گفت : آن وقت كه مىبيند پيروان تورات را با تورات، و پيروان انجيل را با انجيل، و پيروان زبور را با زبور، و صابئين۱را با لغت عبرانى، و هرابذه۲را با لغت فارسى، و اهل روم را با زبان رومى و پيروان هر مكتب و هر نظريّه را با زبان خودشان محكوم مىكنم .
وقتى كه همه آنها دست از نظريّه خود برداشتند و تسليم نظريّه من شدند، آن وقت مأمون مىفهمد كه من بايد رهبرى جامعه را به عهده بگيرم ، نه او ، و از كار خود پشيمان مىشود .
صبح شد و طبق قرار، امام در آن مجلس فوقالعاده مهم ، حضور يافت ... مأمون رو به جاثْليق۳ كرد و امام را به او معرفى نمود و از او خواست كه با امام مناظره كند و ضمناً انصاف را در بحث از دست ندهد .
1.طبق گفته دانشمند معروف ، راغب ، در المفردات، صابئين ، جمعيتى از پيروان نوح بودهاند. اقوال ديگرى هم در تفسير اين كلمه هست (ر.ك : تفسير نمونه ، ج ۱ ، ص ۱۹۷ ).
2.اين كلمه ، فارسى است و به معناى بزرگان هند، و به قولى دانشمندان آنها، خدمتگزاران آتش در آيين مجوس (المنجد ). همان «هيربُدان» به معانى «روحانيان زردشتى» (لغتنامه دهخدا) .
3.جاثليق : بزرگ علماى (روحانيون) نصرانى ، بر مذهب نسطورى .