مناظره پيامبر صلى اللَّه عليه وآله و مادّىگرايان
آنگاه پيامبر صلى اللَّه عليه وآله روى به مادّىگرايان كرد و فرمود : «چه چيز موجب شده است به اين باور فرا خوانيد كه چيزها بايد باشند و آنها همواره هستند ، از بين نرفته و نخواهند رفت؟» .
آنان گفتند : ما جز طبق آنچهكه مىبينيم ، حكم نمىكنيم و ما نديديم كه اشيا پديد آمده باشند . بنابراين ، مىگوييم از بين نرفتهاند و نديديم كه از بين بروند و پايان بپذيرند . پس گفتيم : از بين نخواهند رفت .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : «آيا چيزها را قديم يافتهايد و يا آنها را تا ابد پايدار يافتهايد؟
اگر بگوييد آنها را چنين يافتهايم ، ادّعا كردهايد كه همواره بر همين شكل و بر همين خِرَد بودهايد و باقى خواهيد ماند .
اگر اين را بگوييد ، واقعيت خارجى را منكر شدهايد و همه مردمى كه شما را ديدهاند ، دروغگويتان مىشمارند» .
گفتند : ما همواره بودن و همواره ماندن را براى اشيا نديدهايم .
پيامبر صلى اللَّه عليه وآله : «پس چرا به بودن و ماندنِ همواره حكم مىكنيد؟ براى آنكه [چون] شما پديدار شدن و پايان يافتن چيزها را نديدهايد ، بهتر است تميز بين آن دو را به ديگران واگذاريد تا بر حدوث ، پايان پذيرى و از بين رفتن آن ، حكم كنند ؛ چون آنان نيز بودن و ماندنِ همواره اشيارا نديدهاند .
آيا شما شب و روز را نديدهايد كه يكى پس از ديگرى است؟» .
گفتند : آرى .
فرمود : «آيا بر اين باور هستيد كه آن دو بودهاند و خواهند بود؟» .
گفتند : آرى .
فرمود : «به نظر شما شب و روز قابل جمع هستند؟» .
گفتند : نه .
رسول خدا فرمود : «بنابراين ، يكى ديگرى را قطع مىكند ؛ يكى پيشى مىگيرد و ديگرى در پى آن مىرود» .
گفتند : همين طور است .
فرمود : «شما به پيش گيرنده از شب و روز ، حكم پديدار شدن كرديد ، در حالى كه پيدا شدن آن دو را نديده بوديد . قدرت خدا را منكر نشويد» .
آنگاه فرمود : «شب و روزهاى پيش از شما پاياندار بودند يا بىپايان؟ اگر بگوييد بىپايان بودند ، چگونه پيش از آنكه يكى از شب و يا روز پايان پذيرد ، ديگرى به شما رسيده است؟ و اگر بگوييد پاياندار بودند ، معنايش اين است كه زمانى وجود داشت كه هيچ كدام نبودند» .
گفتند : درست است .
فرمود : «شما مىگوييد كه هستى قديم است و پديدار نيست . آيا شما به مفهومى كه بدان اقرار مىكنيد ، آگاه هستيد و آنچه را كه منكر مىشويد ، مىدانيد؟» .
گفتند : آرى .
فرمود : «چيزهايى را كه مىبينيد ، بعضى از آنها به بعضى ديگر ، نيازمند هستند ؛ زيرا پارهاى جز به اتّصال به پارهاى ديگر ، پايدار نمىماند . آياساختمان را نمىبينيد كه بخشى از اجزاى آن ، نيازمند بخش ديگر است و بدون آن ، استوار نمىگردد و پايدار نمىشود؟ ديگر اشيا نيز چنين هستند» .
آنگاه افزود : «اگر اين نيازمندى بخشى از آن به بخش ديگر ، در استحكام و تكميل قديم است ، به من بگوييد اگر پديدار مىبود ، چگونه مىبود و ويژگىاش چهسان مىبود؟» .
در اين جا مادّىگرايان ، درمانده شدند و فهميدند كه نمىتوانند براى پديدار ، ويژگى پيدا كنند و به آن توصيف كنند ، جز آنچه در همين امورى كه فكر مىكردند قديم است ، وجود دارد . از اين روى ، زبانشان بند آمد۱ و گفتند درباره خويش خواهيم انديشيد .