39
مناظره‌های آموزنده

نظير اين داستان‏

انس بن مالك مى‏گويد : پس از درگذشت پيامبر اسلام صلى اللَّه عليه وآله يك نفر يهودى براى تحقيق درباره اسلام به مدينه آمد و از مردم خواست كه او را به‏كسى‏كه بتوانداز عهده‏پاسخ سؤال‏هاى‏او برآيد،راهنمايى كنند .
مردم ، ابوبكر را به او معرفى كردند .
مرد يهودى پيش ابوبكر آمد و گفت : پرسش‏هايى دارم كه جز پيامبر و يا وصىّ او نمى‏داند .
ابوبكر : هرچه مى‏خواهى ، بپرس .

چيست كه خداوند ندارد؟! ، نمى‏داند؟! ، نزد او نيست؟ !

مرد يهودى : آن چيست كه خدا ندارد؟ آن چيست كه نزد خدا نيست ؟ و آن چيست كه خدا نمى‏داند ؟ ابوبكر ، عصبانى شد و به وى گفت : «اين سؤال‏هاى مردمِ بى‏دين است» و تصميم به كشتن او را گرفت . ساير مسلمانان حاضر نيز كيفر آن مرد را كشتن مى‏دانستند .
ابن‏عباس كه در آن‏جا حاضر بود گفت:درباره اين مرد، بى انصافى كردند.
ابوبكر : نشنيدى كه الآن چه گفت ؟
ابن عبّاس : اگر مى‏توانيد ، جوابش را بدهيد، وگرنه ببَريدش پيش على ، كه به او پاسخ مى‏دهد ؛ چون من از پيامبر شنيدم كه به على بن ابى طالب مى‏فرمود : «خدايا! دلش را هدايت كن و زبانش را استوار بدار » .
ابوبكر و ساير حاضران از جا بلند شدند و پيش على عليه السلام آمدند .
ابوبكر : يا ابا الحسن! اين يهودى از من ، مانند زنادقه و بى‏دين‏ها سؤال مى‏كند .
على عليه السلام رو به يهودى كرد و فرمود : چه مى‏گويى ؟
مرد يهودى : من سؤال‏هايى دارم كه جز پيامبر يا وصىّ او پاسخش را نمى‏داند .
امام عليه السلام : مسائل خود را مطرح كن .
مرد يهودى ، همان مسائل را تكرار كرد .
امام عليه السلام : اما آنچه خدا نمى‏داند، همان چيزى است كه شما يهودى‏ها مى‏گوييد : «عزيز، پسر خداست» . خدا نمى‏داند كه فرزند دارد .
و اما آنچه نزد خدا نيست، ستم به بندگان است كه نزد او نيست .
و اما آنچه خدا ندارد، همتاست ، كه او بى همتاست‏
.
مرد يهودى با شنيدن اين سخن ، شهادتين را بر زبان جارى كرد و مسلمان شد و ابوبكر و حاضران ، على عليه السلام را «برطرف كننده اندوه» ، لقب دادند .۱

1.الغدير ، ج ۷ ، ص ۱۷۹ (به نقل از : المجتنى ، ص ۳۵) .


مناظره‌های آموزنده
38

پاسخ امام على عليه السلام‏

امام عليه السلام : من فهميدم كه تو از ابوبكر چه پرسيدى و او به تو چه پاسخى داد ؛ ولى بدان كه ما معتقديم كه خداوند ، مكان را به وجود آورده و بنابراين نمى‏تواند مكان داشته باشد و برتر از آن است كه مكانى ، او را در خود جا دهد ؛ ولى با اين وصف، خدا همه جا هست ، بدون اين‏كه با چيزى تماس پيدا كند، يا در كنار چيزى واقع شود . او از نظر علمى به تمام مكان‏ها احاطه دارد و هيچ يك از موجودات ، از تدبير او خالى نيست .
اگر از كتاب‏هاى خودتان مطلبى را نقل كنم كه به درستىِ آنچه گفتم ، گواهى دهد، مسلمان مى‏شوى ؟

دانشمند:آرى .
امام عليه السلام : آيا در يكى از كتاب‏هاى مذهبى شما اين مطلب نيست كه : «موسى بن عمران روزى نشسته بود كه ناگاه فرشته‏اى از طرف مشرق آمد . موسى از او پرسيد : از كجا آمده‏اى ؟
فرشته گفت : از پيش خدا .
فرشته ديگرى از غرب آمد . موسى پرسيد : تو از كجا آمده‏اى ؟
گفت : از پيش خدا .
فرشته ديگرى آمد . موسى پرسيد : تو از كجا آمده‏اى ؟
پاسخ داد : از زمين هفتم و از پيش خدا .
موسى با ديدن اين منظره ، با شگفتى گفت : پاك است آن خدايى كه هيچ جا از او خالى نيست و به جايى نزديك‏تر از جاى ديگر نيست»
.
پس از نقل اين داستان، دانشمند يهودى گفت : گواهى مى‏دهم كه آنچه گفتى ، كاملاً صحيح است و تو ، به جانشينى پيامبرت سزاوارترى .۱

1.الاحتجاج ، طبرسى ، ج ۲ ، ص ۳۱۳ .

  • نام منبع :
    مناظره‌های آموزنده
    سایر پدیدآورندگان :
    غیوری، سید مجتبی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 136337
صفحه از 162
پرینت  ارسال به