خواب و سراب
طبيب : آنچه در خواب مىبينم ، مانند سراب است . چگونه وقتى كسى از دور سراب را مىبيند ، آب مىپندارد ، ولى وقتى نزديك مىشود ، مىبيند چيزى نيست ؛ خواب هم همين طور است .
امام عليه السلام : چگونه آنچه را در خواب ديدهاى (مانند : خوردن غذاى ترش و شيرين ، و سرور و غم)، به سراب تشبيه مىكنى ؟
طبيب : چون همانطور كه وقتى به مكان سراب مىرسم، هيچ مىشود . وقتى بيدار مىگردم، آنچه را در خواب ديدهام ، نابود مىگردد .
امام عليه السلام : اگر چيزى را بگويم كه در خواب ديدهاى و بر خلاف سراب - كه هيچگونه اثر عينى ندارد - در تو اثر گذاشته باشد و از آن لذّت برده باشى ، سخنم را تصديق مىكنى ؟
طبيب : آرى .
امام عليه السلام : تا به حال در خواب ، با زنى ناشناس يا شناس آميزش جنسى انجام دادهاى تا اينكه محتلم شوى ؟
طبيب : آرى بىاندازه .
امام عليه السلام : آيا به همان اندازه كه در بيدارى از آميزش جنسى لذّت مىبرى، در خواب لذّت نمىبرى، و به همان اندازه كه در بيدارى از تو منى خارج مىشود ، در خواب خارج نمىشود؟ اين معنا ادّعاى تو را در مورد تساوى خواب و سراب ، باطل مىكند .
طبيب : كسى كه در خواب محتلم مىشود ، در خواب ، همان چيزهايى را مىبيند كه در بيدارى به وسيله حواس ديده است .
امام عليه السلام : اين سخن، نظريّه مرا تأييد مىكند ؛ زيرا تو ناخودآگاه ، اعتراف كردى كه عقل پس از تعطيل شدن حواس ، مىتواند چيزهايى را درك كند . بنابراين چگونه شناخت عقل را ، در حالىكه حواسْ تعطيل نشدهاند ، انكار مىكنى ؟