فصل دهم : مناظره امام صادق و ابن مقفّع
شخصى از ياران ابو منصور طبيب نقل كرده كه : من و ابن ابىالعوجا و عبداللَّه بن مقفّع در مسجد الحرام نشسته بوديم . ابن مقفّع با دستش به محلّ طواف اشاره كرد و گفت :
تنها شايسته نام انسان !
آيا اين مردم را مىبينيد؟ هيچ كدام از آنان نيست كه بتوان نام انسان بر او نهاد ، جز آن بزرگى كه نشسته (يعنى امام صادق عليه السلام) ؛ امّا بقيه مردم ، دنبالهرو ديگران و چارپايان اند !
ابن ابى العوجا به او گفت : چگونه نام انسان را از ميان مردم ، تنها بر اين بزرگ مىگذارى؟
ابن مقفّع گفت : من در او چيزى ديدهام كه نزد ديگران نديدم .
آزمايش يك ادّعا
ابن ابى العوجا به او گفت : بايد درباره ادّعايى كه درباره وى دارى ، آزمايشى انجام شود .
ابن مقفّع به او گفت : اين كار را نكن . من مىترسم كه انديشه او، تو را تباه سازد!
گفت : مقصود تو اين نيست ؛ بلكه مىترسى جايگاهى كه از او براى من توصيف كردى ، نادرست از آب درآيد و انديشهات در نظرم سست جلوه كند .
ابن مقفّع گفت : اگر چنين گمانى دربارهام دارى ، پس برخيز ، نزد او برو و تا مىتوانى ، خود را از لغزشْ نگاه دار ، و عنان اختيار خود به دست او مده كه تو را در بند مىكند . آنچه را به سود يا زيان توست ، مشخّص كن .