ايشان به درجه قبول نخواهد رسيد، اين ابيات مذكور است:
«گر همه عمر شوى حقگزارغير عبادت نكنى هيچ كار
در حرم كعبه عبادت كنىكعبه دو صد بار زيارت كنى
جمله كتابى كه فرستاده حقكشف شود بر تو ورق بر ورق
با همه كشف و كرامات توبا همه قرب و مقامات تو
گر نبود مهر على در دلتآتش سوزنده بود منزلت».
تعليقه 213
«لا عزاء فوق ثلاث»
اينكه مؤلّف بعض فضائح الروافض گفته: «و رسول گفته است: لاعزاء فوق ثلاثٍ»؛ صريح است در اينكه اين عبارت، حديثى است كه از پيغمبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله صادر شده است؛ ليكن من آن را در كُتب معروفه - اعمّ از عامّه و خاصّه - پيدا نكردم؛ زيرا «المعجم المفهرس لألفاظ الحديث النَّبوي» آن را نشان نمىدهد و همچنين جامعِ صغير سيوطى آن را ياد نكرده است و به خاطر ندارم كه در كتب خودمان نيز آن را ديده باشم؛ امّا چون مضمونش مطابق سنّت ثابته در دين اسلام است، به نظر مىرسد كه در كتابى نقل شده باشد كه ما به آن دست نيافته باشيم. امّا مطابقت مضمونش با سنّت ثابته از خاتم النبيّين صلى اللَّه عليه و آله؛ دليل بر آن، عملِ مسلمانان است. ما در اينجا به نقل كلمات دو نفر از علماى شيعه كه مدّعاى مزبور را روشن مىكند، مىپردازيم.
شيخ بهايى رحمه اللَّه عليه در باب اوّل جامع عبّاسى ضمن ذكر «آنچه متعلّق به ميّت است از وقتى كه از كفن او فارغ شوند تا وقتى كه او را به خاك سپارند» از احكامِ اموات گفته: «و سنّت است تعزيت دادن اقوامْ ميّت را - يعنى پرسش نمودن و تسلّى دادن - و در وقت تعزيت، اين دعا جهتِ ايشان كردن: جَبَر اللَّه وهنكم، و أحسن عزاءكم، و رحم موتاكم. و نيز سنّت است كه تا سه روز، هر روز طعامْ جهتِ ايشان فرستاد و مكروه است نزد ايشان طعام خوردن».
و از كيفيّتِ نقلِ مؤلّف بعض فضائح الروافض بر مىآيد كه مضمونِ حديثِ موردِ بحث، در ميانِ اهل سنّت و جماعت نيز مورد عمل و محلّ اتّفاق و قبولِ فقها و علماىِ ايشان است؛ زيرا استدلال با نقل آن بر مدّعاىِ مورد بحث، بدون هيچ شرط و قيدى، دليل بر ثبوتِ مضمون آن است در ميانِ ايشان.
تعليقه 214
«من بكى على الحسين أو أبكى [أو تباكى] وجبت له الجنّة»
در اين موضوع، فقط به نقل چند حديث از يك كتاب بسيار معتبر در ميانِ ما گروه شيعيان اكتفا مىكنيم.
ابن قولويه رحمه اللَّه عليه در كامل الزيارات (ص 104-106) در باب 33 «من قال في الحسين عليه السلام شعراً فبكى و أبكى» گفته: «حدّثنا أبو العبّاس القرشي، عن محمّد بن الحسين بن أبي الخطّاب، عن محمّد بن إسماعيل، عن صالح بن عقبة، عن أبي هارون المكفوف، قال: قال أبو عبداللَّه عليه السلام: يا أبا هارون، أنشدني